دنلود مقاله

دانلود مقاله و پایان نامه و تحقیق

دنلود مقاله

دانلود مقاله و پایان نامه و تحقیق

  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله پوشاک با word دارای 87 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله پوشاک با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله پوشاک با word

کلیــات  
بیان موضوع:  
اهمیت و ضرورت تحقیق:  
اهداف تحقیق  
پیشینه تحقیق  
چارچوب نظری تحقیق  
1- مکتب کاردکردگرایی (بکارآیی)  
1-1- نظریه نیازمالینوسکی:  
2-1- نظریه بقایای تایلر:  
1- مکتب اشاعه بنیادها یا مکتب تاریخی یا تراوش:  
فرض های تحقیق  
روش شناسی تحقیق  
تاریخچه پوشاک  
استفاده از پوشاک در طول تاریخ  
- تاریخچ بافندگی و نساجی  
پوشاک زنان قشقایی  
سرزمین عشایر قشقایی  
موقعیت جغرافیایی  
خط سیر کوچ نشینان قشقایی  
سردسیر و گرمسیر قشقایی ها  
نــژاد  
زبــان  
دیــن  
پوشاک زنان قشقایی  
1- «سرپوش» زنان قشقایی  
2-1- «لچک یا چارقد»  
3-1- کلاغی «قلاقی، یاقلاق ـ Yaqloq)، دستمال یا «اشارپ ـEsarp»  
4-1- سربــند  
آرایش گیسوان بانوان قشقایی  
2- تن پوش زنان قشقایی  
3- پاپوش زنان قشقایی  
تزئینات پوشاک و زیورآلات زنان قشقایی  
زیورآلات مربوط به سرپوش  
زیوارآلات مربوط به دست  
تأثیر عوامل اجتماعی و اقتصادی بر پوشاک  
تأثیر عوامل فرهنگی بر پوشاک  
پوشاک در مراسم ازدواج  
سربند عروس:  
«پوشاک در مراسم عزاداری»  
اخلاقیات و تأثیر آن بر لباس  
باورها و اعتقادات مربوط به پوشاک و آرایش قشقایی  
«تأثیر شرایط اقلیمی بر پوشاک زنان قشقایی»  
منابع ومآخذ  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله پوشاک با word

افشار سیستانی، ایرج، مقدمه ای بر شناخت ایلها، چادرنشینان وطوایف عشایری ایران، تهران، ناشر مؤلف،1366
الوند،ا.صنعت نساجی ایران از دیرباز تاکنون،تهران،انتشارات دانشکده صنعتی، 1350
امان اللهی بهاروند سکندر،کوچ نشینی در ایران (پژوهشکده درباره عشایر وایلات)،تهران،انتشارات آگاه،1370
پورفرغام،فرهاد،صنایع دستی مردم ایل قشقایی، پایان نامه دوره کارشناسی ارشد،مردم شناسی، تهران،دانشکده آزاد اسلامی،زمستان 1372
تاجبخش،ا،تاریخ مختصر تمدن وفرهنگ ایران قبل از اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1357
ضیاءپور،جلیل،پوشاک زنان ایران از کهن ترین تا آغاز شاهنشاهی پهلوی، انتشارات فرهنگ وهنر،1347
مشیرپور،محمد، تحول لباس در ایران،مجله باستان شناسی شماره 4و1و3
یاوری، یوسف، مختصری درباره لباس های سنتی مردم مناطق مختلف ایران، تهران، سازمان صنایع دستی ایران، 1367

تاریخچه پوشاک

استفاده از پوشاک در طول تاریخ

«پس خداوند آدم را از خاک زمین صورت داد و نسیم حیات را بر دماغش دمید و خداوند خدا گفت : بودن آدم تنها خوب نیست ، به جهت وی یاوری بسازم که با او باشد و خداوند خدا از استخوان پهلویی که از آدم گرفته بود زنی ساخت و او را به آدم آورد و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و شرمندگی نداشتند. آنگاه چشم های هر دوی ایشان گشوده شد. دانستند که برهنه اند و برگ های درخت انجیر را دوخته و برای خود فوطه ساختند و آدم اسم زن خود را حوا نامید زیرا که مادر تمامی زندگان ،اوست و خداوند خدا جامه های پوستین به جهت آدم و زنش ساخته ، برایشان پوشانید.»

آدمی از زمانی که از برهنگی خود احساس شرم کرد با وسائل ممکن خود را پوشاند (تورات) و از برگ درختارن انجیر گرفته تا دوران پوستین اهدایی خداوند ، همه را تا به امروزه مورد استفاده قرار داد و در طی دوران مختلف با وسائل متعدد سرت عورت نمود ولی براستی، این که با چه وسائل سترعورت کردند سرگذشتی است که آغاز ناروشن و مبهمی دارد.(جلیل ضیاءپور، 1374،صص4-1)

از آنجا که لباس ،عمری همزاد بشر دارد. به مثاب همراه همیشگی انسان ، از اهمیت فراوانی برخوردار است.چنانچه درصدد یافتن آغازی برای پوشش و تزئین آن باشیم. باید شرایط بشر را از ابتدا تاکنون مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم و فراز و نشیب های آن را دریابیم .انسان همواره با نیروی تفکر و اندیشه خویش در تمام دوران زندگی خود درصدد شناخت خویش و محیط پیرامونش بوده است ، آغاز این شناخت از جسم و سپس به مسائل روحی و روانی و ارتباط آن با جسم می رسد وبرهمین اساس انسان قسمت ها و یا تمام بدن خود را می پوشانده است .حفاظت بدن از سرما و گرما و مقابله با آن ، از ابتدایی ترین مواردی بوده است که از برگ درختان و الیاف گیاهان آغاز و سپس به پشم و پوست حیوانات می رسد.بهره گیری از محیط و امکانات موجود در آن بدون ایجاد تغییر در آن ،مرحله ای است که تنها جنب حفاظتی پوشاک، مد نظر، بوده است

تصاویر به دست آمده از غارها، بشراولیه را بدون پوشش یا با قطعه پوستی ا زحیوانی و یا برگ درختی که روی شانه اش انداخته یا دور کمرش بسته و نیز گردن آویزهایی از استخوان، دندان و یا شاخ حیوانات را نشان
می دهد. پوشیدن پوست حیوانات و انداختن این قبیل گردن آویزها یا برای ترساندن دشمن و گاه نیز برای دفاع از خود و جلوگیری از ضربه دشمن بوده است .استفاده از پوست حیوانات و انداختن این قبیل گردن آویزها یا برای ترساندن دشمن و گاه نیز برای دفاع از خود وجلوگیری از ضربه دشمن بوده است .استفاده از پوست حیوانات در شکار و جنگ برای ترساندن حیواناتی که مورد شکار قرار گرفته اند و نیز به دست آوردن خصلت قوی و نیروی آن جانور بوده تا از این راه بتواند روح آن ها را تسخیر کند ویا این که با آن ها ارتباط معنوی برقرار کند. عدم آگاهی انسان اولیه از ماهیت پدیده های طبیعی و مرتبط دانستن این پدیده ها با نیروهای ماوراء طبیعی و استفاده از پوست حیوانات به عنوان واسطه ای در این میان ،نشان داد که پدید آمدن پوشاک، خواسته ای فردی و امری تصادفی نبوده است .آدمی از این پوشش،همچون  یک پشتیبان جادویی بهره گرفت. این مسئله می تواند در ارتباط با پدید آمدن ادیان ابتدایی چون فتیشیزم و آنیمیسم قرار گیرد. بدین ترتیب با سیرتکامل انسان، جنبه های دیگری به جز پوشش صرف، مدنظر انسان قرار می گیرد

پدید آمدن و تشکل تمدنهای بزرگ باستانی در سرزمین های حاصلخیز و گرمسیر کرانه های نیل و فرات که از شرایط مناسب و مساعد آب و هوایی و جنگل برخوردار بودند، نشان می دهد که انگیزه ابتدایی انسان برای پوشیدن لباس سوای جنبه حفاظتی آن علل دیگری نیز داشته است

اقوام مختلف روی زمین ، هریک بنا به مقتضیات اقلیمی خود،آداب و رسوم، سنن و عادات، فرهنگ و تمدن شان ، در دوخت و شکل و تزئین پوشاک تزئین پوشاک،استفاده از زیورآلات خاص و تزیین صورت انسان که برای به تصویرکشیدن آمال و آرزوها به کار می رفت. ریش اعتقادی می یابد و سبب پدید آمدن فرهنگ و تمدن خاص منطقه ای و قبیله ای می شود

بنابراین پوشاک به عنوان یکی از عناصر فرهنگ مادی، طرح های گوناگون، تزئینات متنوع و رنگارنگ را به خود می گیرد و پس از رفع نیاز انسان ابتدایی، حالتی تفننی به خود گرفته و در چارچوب محدودیت های فرهنگی قرار می گیرد تا آن جا که مظهر ذوق و سلیقه اقوام شده و می توان با استناد به آن به روحیات و ویژگی های یک قوم پی برد و به این نتیجه رسید که بخشی از فرهنگ هر جامعه در پوشاک مردم آن جامعه نمود پیدا می کند

تاریخ پوشاک بخشی از تاریخ تمدن  است که در آن از تحولات، شکل و فرم لباس از زمان های دور تاکنون گفتگو می کند و این تحولات با تحولات دیگر تاریخی، اجتماعی و معیشتی مردم ارتباط مستقیم دارد

(محمد مشیرپور،1345،مقدمه)

در هرحال منشاء لباس هرچه باشد نکته آن است که استفاده از لباس یک ضرورت است .منتهی در هر موقعیتی یکی از ضرورت ها (زیباشناسی)، یا حفاظت درمقابل طبیعت ، اهمیت بیشتری پیدا می کند و بنابراین وضعیت پوشاک نیز در همین اساس دچار تغییراتی خواهد شد

- تاریخچ بافندگی و نساجی

یکی از نیازهای اولی انسان پوشش است.پوششی که گرچه در آغاز و در دوران نخستین عمدتاً جنب حفاظت داشته اما با شروع زندگی اجتماعی و رشد و تعالی فرهنگ، جنبه فرهنگی یافته است

بشر که در ابتدا با برگ درختان و پوست حیوانات خود را می پوشاند، با کشف الیاف گیاهی و طبیعی و استفاده از آن ها شروع به بافت پارچه کرد تا از آن در پوشش اندام خود استفاده کند، بدین گونه باعث پدید آمدن صنایع عظیم نساجی امروز شد و حاصل آن به شکل منسوجات در اختیار بشر قرار گرفت

بدون شک بشر اولیه ، دارای مقدار زیادی مو در سطح بدن خود بوده است که همین پوشش کمک زیادی به جلوگیری از نفوذ سرما به داخل بدن داشته است، هر قدر بشر متمدن تر و از زندگی طبیعی دورتر شده ، این حفاظ طبیعی نیز کم وکمتر شده است و جای خود را ابتدا به پوست سایر حیوانات و پس از آن به پارچه های بافته شده از پشم داده است

انسان اولیه، ابتدا از پشم برای بافت چادر، حصار و زیرانداز بهره گرفت، سپس نوع پوشش وی، با نگرش به شناخت بیشتر انسان به منابع طبیعی تغییر یافت و انسان قادر گشت که لباس های خود را نیز از پشم حیوانات تهیه کند. شاید چندین سده طول کشیده باشد تا انسان قادر به شناخت لباس شده باشد.یکی از دانشمندان معتقد است که اگر انسان از روز نخست به اهمیت پشم حیوان و پنبه ای که برای تهیه لباس استفاده می شد، پی می برد بدون تردید جمعیت کره زمین چندین میلیارد بیش از جمعیت امروز بود زیرا بسیاری از انسان های نخستین در اثر عدم شناخت چگونگی مبارزه با سرما و حتی گرما مقابله با درندگان از بین رفته و تنها شماری از آن ها که از منطقه ای به منطقه دیگر کوچ می کردند قادر به ادامه حیات بودند

از آنجا که بشر پی برد رویش مویین پوست حیوانات و رشته های نازک و بلند برخی از گیاهان، بوسیل تابیده شدن به دور خود ،قابلیت تشکیل رشته های بلندتری به نام نخ را دارد و سپس پی برد که از هم بافتن این نخ به صورت تار و پود، محصولی می تواند به دست آورد که برای پوشاندن بدن انسان مناسب  است، آن را پارچه نامید. بعدها متوجه گردید که می تواند این پارچه را با مواد رنگی طبیعی ، رنگین کند و به آن ظرافت و زیبایی بخشد .بدین گونه بود که الیاف طبیعی چون پشم ، پنبه وابریشم و سایر الیاف هر یک به نحوی شناخته شدند و انسان نیازمند جهت استفاده از آن ها روشهای علمی و فنی لازم را هم ابداع کرد

(حاجی شریف، ج ، سازمان نژاد، 1363،ص1)

در سرزمین مصر، قدمت ریسندگی و بافندگی پارچه به 5500 سال پیش
می رسد .چینی ها نیز با پرورش کرم ابریشم و تهیه پارچه های ابریشمی در حدود 3600 سال پیش مشکلات پوشش خود را حل کردند.(سهی زاده ابیانه ، 1368،ٌص18-17)

برای اثبات واقعیت وجود فن پارچه بافی در عصر حجر و پس از آن نزد ایرانیان شواهد و مدارک زیادی وجود دارد. بدون تردید، بهترین و گویاترین گواه برای شناسایی پیشینه فن پارچه بافی در ایران قدیم، ساف ها، نگین ها و مهره های استوانه ای است که بیش از 8 هزار سال ق.م دردل مغاک ها و اعماق خاک این کشور، به جای مانده است و نقوشی که برهر یک از این بازیافته های باارزش تاریخی وجود دارد وجود پوشاک را بر پیکر انسان های آن زمان اثبات می کند.(ا.الوند،1350 ، ص154)

آثار باقیمانده از ریسندگی و بافت پارچه ایرانیان نشان می دهد که ساکنان سرزمین ایران برای تهی پوشاک و فرش از پشم گوسفند وبز و الیاف نباتی مثل کتان استفاده کرده و در این زمینه مهارت خاصی نیز داشته اند

ضمن اشیائی که در غار کمربند نزدیک بهشهر به دست آمده ، وسایلی نیز دیده می شود که مربوط به شش هزار سال قبل از میلاد است که از آن برای تهی نخ از پشم گوسفند و موی باز استفاده کرده اند

در آثار به دست آمده در حفریات سیلک کاشان ،بروی دست استخوانی یک چاقو، نقش مردی دیده می شود که پارچه ای شبیه لنگ به کمر بسته وشیء نامبرده ، قدیمی ترین نقش انسانی است که در بین اشیاء ماقبل تاریخ مشاهده شده است .همچنین در میان اشیاء بدست آمده مربوط به پیش از تاریخ در تپه شوش، تبری پیدا شده که آن را در پارچه ای پیچیده اند که آثار پوسیدگی بر پارچه مشهود است

همچنین یک میله مسی در تپه حصار دامغان به دست آمده که مربوط به سه هزار سال ق.م است و کارشناسان آن را مخصوص ریسندگی دانسته اند .آثار دیگری مربوط به حفاری های مرودشت، سرپل ذهاب،ممسنی، نقش رستم، وجود فن ریسندگی را تایید می کند

آثار صنعت نسجای و بافندگی نیز در کاوش های باستان شناسی منطق کردستان به دست آمده است که مربوط به دوران نوسنگی ( چهارهزار سال پیش از میلاد) است

تنوع لباس مادها،هخامنشی ها و ساسانیان که در نقوش مختلف دیده
می شوند، تکامل تدریجی صنعت پارچه بافی را در ایران باستان نشام می دهد و انواع گوناگون پارچه های نخی و  ابریشمی و پشمی با رنگ های متنوع، نمودار پیشرفت این هنر را در ایران باستان به نمایش می گذارد

شواهد تاریخی بیان می کند که منسوجات ایرانی چگونه حالت صادراتی به سایر نقاط و ممالک دنیا داشته اند و چگونه با استقبال نیز روبه رو
می شده اند

برترین گواه مدعاً، آن که هرودت علی رغم عداوتی که با ایرانیان داشته ، در تاریخ خود تصریح نموده است که

رومی ها ، حدود دو هزار و چند صدسال پیش ، بهای گزافی صرف خرید زربفت های ایرانی می کردند و زری های ایرانی در بازارهای خارجی از بالاترین شهرت برخوردار بوده اند ( زکی محمد،1363، ص 226)

یکی از معروفترین بافته های مربوط به ایران ، فرش پازیریک است که توسط پروفسور رودنکو دریکی از مقبره های پادشاهان سکایی بدست آمده است

در فاصله سالهای 550 تا 330 پیش از میلاد بافت پارچه ها و پرده های الوانی در ایران متداول بوده که به سایر نقاط جهان نیز فرستاده می شده است

آرتور کریستن سن مولف کتاب معروف ایران در زمان ساسانیان ضمن تأکید بر این مسئله که ابریشم حدود 320 سال پیش از چین به ایران می گذشت، بیان کرده ، ایرانیان مقدار زیادی از ابریشم چین را به خود اختصاص داده و قادر بودند محصولات بافته شده با آن را ، به هر قیمتی که می خواهند به ممالک غرب صادر کنند

با به دست آمدن پارچه های پشمی نرم و لطیف، قالی های پرنقش و نگار و ظریف و رنگ آمیزی آن قدمت این هنر، بهتر آشکار می شود و نشان می دهد که چگونه این هنر در عصر هخامنشی به  اوج خود می رسد و ا وج و سیر پیشرفت را چگونه طی می کند. صادرات ایران آن زمان را ،پارچه های ابریشمی و پشمی و فرشهای خوش نقش و نگار تشکیل می داده است . از آنجا که سلاطین هخامنشی به پوشیدن لباس های خوش نقش وفاخر علاقه داشتند و به همین امر نیز اشتهار داشتند در تشویق بافندگی کوشش فراوان کرده اند

مورخین یونانی نوشته اند که : بطلیموس جشنی در اسکندریه برپا ساخته بود که تالارهای آن با فرش های خوش نقش و زیبای ایرانی مفروش شده بوده است و نیز نوشته اند هنگامی که ا سکندر به پاسارگارد رفته ، دیده ا ست که تابوت زرین آرامگاه کورش بزرگ را با فرش زیبایی پوشانیده بوده اند.(تاجبخش،همان ،ص176)

سن موریس دیماند، مولف کتاب راهنمای صنایع اسلامی با اشاره به این که ایرانیان عصر ساسانی انحصار تجارت ابریشم میان چین و مغرب زمین را در دست داشتند و دستگاه های زری بافی آنان در تمام خاورمیانه شهرت یافته ، متذکر گردیده که مراکز عمده ابریشم بافی در شوش( قسمتی از خوزستان کنونی) قرار داشت و در شوشتر، شوش جندی شاپور،انواع مختلف حریر و پارچه ابریشمی بافته می شود که هم به مصرف داخلی می رسید و هم صادر می شد و در فاصل سالهای 241 تا 272 میلادی خوزستان کماکان توانست موقعیت خود را در زمینه نساجی حفظ کند

انواع پارچه اعم از مینو، ابریسم ،پنبه ،قماش های پشمی از جمله منسوجاتی است که توسط بافندگی ایرانی با توجه به نیازهای جامعه بافته می شده است .(زکی محمد،همان ص 226)


پوشاک زنان قشقایی

سرزمین عشایر قشقایی

یکی از ایلات بزرگ ایران که در فارس سکونت دارند، ایل قشقایی است. حدود قلمرو این ایل بزرگ کوچرو از آباده و اقلید (نواحی سردسیر فارس) تا فیروزآباد و کازرون است (جغرافیای مفصل ایران، ص 153)

در باب وجه تسمیه این قوم روایات زیادی وجود دارد. به روایتی نام این قوم را منسوب به یکی از صاحب منصبان شاه عباس به نام حاجی آقا، قشقای می دانند

همچنین، در حقایق اخبار ناصری آمده است که: آن چه از آثار و سیر و ظاهر این طایفه و وجه تسمیه ایشان به قشقایی، آشکار می شود، این است که این طایفه از ترکمانان دشت قپچاق و با اتابکان سلغری به این مرز و بوم به اتفاق آمدند، چون از تیره یموت که مسمی به قشقشه بوده اند، هستند، لذا به قشقایی معروف شده اند (مردم شناسی ایران، ص 259)

بارتولد (Bartold) ایران شناس می گوید که نام قشقایی به معنای اسب سفید پیشانی است. عده ای از حکم شباهت، کلمات قشقایی و قاچقایی و با عطف توجه به این که، کلمه «چاچماق» در زبان ترکی معنی فرار کردن و دویدن را دارد و قشقایی هم به ترکی سخن می گویند، آن ها را فراری دانسته و عقیده دارند که اینان از مغولستان یا ترکستان به ایران آمده و از بازماندگان غارت گران زردپوست و سپاهیان چنگیز و تیمورند

تاریخ ورود ایل قشقایی به محدوده فارس مشخص نیست. عده ای معتقدند که در زمان نادرشاه به ایران آورده شده اند. در فارسنامه نیز آمده است که چون «ایل خلج از اراضی روم به خاک عراق عجم آمدند، گروهی از آن ها فرار کرده، در ایالت فارس توقف نموده و مردمان خلج این گروه را قاج‌قایی گفتند: یعنی گریخته و بعد از تغییرات لفظی به قشقایی معروف شده اند

ناصرخان قشقایی رئیس سابق ایل قشقایی درباره تاریخچه ایل گفته است: اسناد کتبی در دست نداریم اما آنچه سینه به سینه به ما رسیده، این که اجداد ما به دنبال چنگیز خان که که در سایه جنگ های خویش لقب جهانگشای گرفت و فرمانفرما آسیا شد آمده اند. ابتدا در دامنه های جبال قفقاز، استقرار یافتند اما اندکی بعد به حوالی اردبیل نقل مکان کردند. وی ایل قشقای را از نژاد و تبار ترک می داند و از اولاد طایفه آق قوینلو، چند قرن پس از آن، شاه اسماعیل صفوی از ایل استمداد کرد تا جنوب ایران را حفظ کنند و نگذارند پرتغالی ها، مراکز تجاری تأسیس نمایند و به داخل ایران راه یابند. به این جهت ایل در محل و مکان فعلی مستقر گشت (مقدمه ای بر شناخت عشایر ایران، ص 617)

 

موقعیت جغرافیایی

موقعیت جغرافیایی قشقایی ها را نمی توان به درستی مشخص نمود، زیرا اگر در یک منطقه و استان یا شهرستان بودند، طول و عرض جغرافیایی آن محل به عنوان موقعیت آن ها در نظر گرفته می شد. از نظر کلی و معیارهای جغرافیایی، به دلیل تحرکی که این دسته از ایلیاتی ها دارند، یک خط عامل تعیین کننده نیست ولی می توان بین طول جغرافیایی 51 درجه شمالی تا 5/25 درجه شمالی و عرض جغرافیایی 28 درجه شرقی تا 33 درجه شرقی را در نظر گرفت که در این محدوده در کوچ دائم هستند و در این فواصل، عوارض جغرافیایی مختلفی چون کوههای بلند، چمن زارهای وسیع، جلگه های سبز و خرم، شوره زارهای خشک، دامنه های سنگلاخی و مراتع گسترده و همچننی بوته زارهای بسیار زیبا مشاهده می شود

خط سیر کوچ نشینان قشقایی

مسیر حرکت ایل قشقایی را به صورت دقیق نمی توان روی نقشه ترسیم و پیاده نمود. خط مرزی طوایف حدود مشخص و دائمی ندارد. گاه جبر طبیعت، خشکسالی و عدم ریزش نزولات آسمانی و ریزش های جوی آن ها را به فاصله دوردست می کشاند و گاه در کوهستان ها و دامنه های کوهستان سکنی می‌گزینند. تنها در شرایط عادی، طوایف مختلف مسیری مشخص دارند و به خوبی با امکانات و خطرات مسیر و ایل راهها آشنا هستند. از جمله مخاطرات و مشکلات فراوانی که در کوچ، افراد ایلیاتی را همراهی می کند، عوارض طبیعت است که گاه با خشونت و زمانی نیز دل انگیز است

طغیان رودخانه ها، غرش رعدآسای باران های بهاری، خشک شدن آبراه ها و ; خشکی و بی آبی منطقه و یا رطوبت چشمه سارهای سردسیر از جمله این موارد هستند

برای افراد این جامعه، سردسیر و گرمسیر و کوچ و اطراق تفاوتی ندارد. در حالی که پیمودن مسافت 500 تا 600 کیلومتر از ییلاق تا قشلاق با شرایطی دشوار و مسیری پرپیچ و خم و عوارض مختلف طبیعی، کاری طاقت فرساست

زنان باردار ایل، همراه با کاروان دو ماه راه پیمایی می کنند و هم زمان با خطرات کوچ وظایف سنگین خانه داری و همکاری با شوهر را نیز عهده دارند. همه طوایف با تیره های مختلف که در برخی آداب و سنن، تفاوت هایی دارند، در این مسیر مشترک با فاصله کم به سوی مقصد نهایی در حرکتند. گاه، ترافیک شدید بین راه و داخل شدن دام های گله های مختلف درهم، موجب می شود که کوچ شبانه صورت پذیرد تا نابسامانی کمتری رخ دهد


سردسیر و گرمسیر قشقایی ها

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله امار اهمیت امور اقتصادی در فرآیند تاریخی با word دارای 62 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله امار اهمیت امور اقتصادی در فرآیند تاریخی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله امار اهمیت امور اقتصادی در فرآیند تاریخی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله امار اهمیت امور اقتصادی در فرآیند تاریخی با word :

امار

اهمیت امور اقتصادی در فرآیند تاریخی
پروفسور جان کنت گالبریت . (John K. Galbraith ) استاد ممتاز دانشگاه ها وارد و برنده جایز نوبل در اقتصاد که درک عمیقی از تحولات اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری بویژه جوامع در حال توسعه دارد می گوید :‌« هیچ چیز و مطلقاً هیچ چیز در حد فقر و بی پولی آزادی انسان را نفی نمی کند . » فقر کشنده حق انتخاب
( آزادی )‌از یک طرف و بی اراده کردن و کشاندن انسان به سوی پیروی از نیروهای غریزی (حیوانی ) برای زنده ماندن از طرف دیگر است .

انسان بعنوان کاملترین و با شعورترین موجود زنده ،‌دستکم از بیست هزار سال پیش (آغاز عصر کشاورزی ) به گونه عریزی و تجربی درک کرده است که کار توأم با برنامه ریزی و مدیریت (سنجش ترکیب امکانات فنی ، زمان وعوامل تولید ) می تواند در تأمین نیازهای مادی و ایجاد آرامش ذهنی (‌احساس امنیت ) او نقش داشته باشد . برای انسان ابتدایی در شرایطی که مالکیت وجود نداشت

تأمین نیازهای مادی از راه کار و کوشش خود فرد و سپس فرد و خانواده و بردگان قابل تحصیل بود ولی آرامش ذهنی و امنیت مقوله ای بود که به رابطه انسان با دیگران و واکنش دیگران نسبت به فرد بستگی داشت . متعدد و نامحدود بودن خواسته ها و نیازهای بشری ، آزادی او در بهره برداری از مواهب طبیعی اولیه ، و نیز تکامل تدریجی درک و شعور انسان از راه تجربه و خطا ، انسان را در راه تولید بیش از مصرف یعنی داشتن پس انداز و به کار بردن پس انداز برای تولید بیشتر یا به کارگیری پس اندازها برای تأمین رفاه ( مسکن ، وسایل زندگی ،‌ابزارهای تولید بهتر ) هدایت کرد .

تمدن بشر محصول کار وکوشش و برنامه ریزی انسان ها برای بهتر زیستن و دستیابی به امنیت است . تشکیل خانواده ، سکونت در روستاها و سپس ایجاد شهرها ،احداث مسکن و تأسیسات دفاعی ، ابداعی آزارهای تولیدی و دفاعی ، برقراری داد و ستد ، پاک سازی زمین و ایجاد مراکز کشاورزی و تولیدی ، همگی در طول بیش از چهل هزار سال انسانها را از موجوداتی پراکنده و صحرا گرد یا غارنشین به موجوداتی اجتماعی ساکن روستاها و شهرها و محتاج مکالمه ، مبادله افکار و داد و ستد کالاها و دارنده امکانات مادی سلطه گری و برتری جویی تبدیل کرد .

پیدایش خط و ابزارهای نگارش ،‌تدوین قوانین و اصول رفتار اجتماعی ، ابداع شیوه حکومت و ساختار حفظ قدرت . همه عمری کوتاه کمتر از پنج هزار سال دارد .زندگی اجتماعی و فرهنگی جوامع در اشکال ابتدایی آن در واقع از زمانی آغاز شده است که مسأله تأمین معاش فردی و جمعی در سایه رونق کشاورزی ، دامداری و صید و به کمک پیشرفت های فنی و تکنولوژیک عصرهای پارینه سنگی ، آهن و مس و مفرغ و ابداعات و اخ تراعاتی مانند اهلی کردن حیوانات ، درست کردن چرخ ، بافت الیات ، کشف نمک ، پخت نان ، انبار کردن و حفظ مواد غذایی برای انسان اولیه حل شد و فکر و ذهن تعدادی از انسانها از قید وبند تأمین معاش و امنیت فیزیکی آسوده گردید.

از زمان شناخت خواص فلزات و اختراع پول ، از یک طرف بخشی از پس انداز انسان ها از کالا ها و اموال فاسد شدنی و پرحجم به دارایی قابلیت انتقال سریع تبدیل شد و در نتیجه ،‌تلاشهای انسان از مرز محدود تأمین نیازهای فوری و ضروری غذایی تا بی نهایت گسترش یافت .

با همه تحولات در زندگی اقتصادی اجتماعی بشر طی اعصار و قرون و علیرغم همه اشگر کشی ها و فتوحات و پیدا شدن امپراتوری ها و افراد قدرتمند و ثروتمند در طول تاریخ ، تنها از زمان وقوع انقلاب صنعتی (1850 – 1750) و به کارگیری قوه بخار بعنوان نیروی محرک و اختراع موتور است که زندگی بشر چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی و سیاسی دچار تحنول بنیادی و برگشت ناپذیر گردیده است . کشف و استخراج نفت .

استفاده از آن به جای چوب و ذغال سنگ ، استفاده از موتور به جای نیروی بدنی انسان ، استفاده از آهن و فولاد به جای چوب ،اختراعات و اکتشافات و پیشرفت انواع علوم و فنون به کمک ثروت های تازه گرد آوری شده ،‌از یک طرف تولید انبوه محوصلات صنعتی و تجارت در مقیاس جهانی را ممکن ساخت و از طرف دیگر با تجمع انسان های بی شمار در شرهها و تمرکز نامحدود انسانها د رمحیط های صنعتی و تولیدی ، کل روابط اجتماعی وسیاسی و روحی و فکری و رابطه مردم با مراکز قدرت تاریخی مانند مالکان و فئودالها ،‌اشرافیت و طبقه حاکم و صاحبان نفوذ و اقتدار مذهبی دگرگون شد .

دنیای متمدن در آغاز قرن بیستم شاهد هفت تحول بنیادی در زندگی اقتصادی – اجتماعی انسانها بوده است :‌
1- انتقال ثروت و قدرت مادی از زمین و کشاورزی به صنعت وتجارت و خدمات ؛
2- انتقال قدرت سیاسی از فئودال ها ،‌کلیسا و اشرافیت به صاحبان صنایع ، کارخانه ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی ؛
3- انتقال رهبری سیاسی – اجتماعی جامعه به تحصیلکردگان و متخصصان و افراد حرفه ای شامل نویسندگان ، حقوق دانان ، روزنامه نگاران ، اقتصاددانان ، مهندسان ، بانکداران و سلب تدریجی امتیازات مبتنی بر روابط خانوادگی و وراثت یا وابستگی های طبقاتی خاص؛

4- پذیرفته شدن اصل آزادی و برابری انسانها و حرکت به سوی حق رأی عمومی صرف نظر از جنس و ثروت و وابستگی های موروثی و نیز شناخت حقوق طبیعی برابر برای همه انسانها ؛
5- پذیرفته شدن اصل انتخابی بودن مقامات حکومتی ،‌محدود بودن مدت تصدی آنان واصل پاسخگو و مسؤول بودن و لزوم حساب پس دادن منتخبان ؛
6- پذیرفته شدن اصل دموکراتیزه و مردمی شدن حکومت ها مسؤولیت آنها در قبال شهروندان به گونه فردی و جمعی ؛
7- پذیرفته شدن اصل تعیین وظایف و مسؤولیت حکومتها توسط خود مردم یا نمایندگان مردم و تعهد مردم در تأمین هزینه اداره امور عمومی به صورت پرداخت انواع مالیات.

همراه با این تحولات بنیادی و ساختاری در زندگی اجتماعی انسانهای متمدن ،‌تأسیس بانک ها و مؤسسات اعتباری و تبدیل شدن پول از فلز کمیاب و گران قیمت و دارای ارزش ذاتی به کاغذ کم ارزش و فراوان نیز ایجاد پول های دفتری و حسابداری و تأسیس شرکت های سهامی ، تحول ضروری اساسی دیگر تحقق یافته است که ضمن دادن قدرت مادی و فیزیکی نامحدود به دارندگان ابزارهای پولی و اعتباری و مدیریتی ، قدرت شهروندان اعم از کارگر و کارمند و در بسیاری ا زموارد کسبه و کارکنان و تولید کنندگان مستقل را سخت محدود کرده و تحت تأثیر قرار داده است .
وقوع جنگ بین الملل اول و بروز بحران اقتصادی 33-1929 و جنگ بین المللی دوم نشان داد که نظم اقتصادی و سیاسی ظاهراص آزاد و رقابتی ، هم در درون کشورها و هم در مقیاس جهانی ، دارای مکانیزم های کنترل ، تعدیل و هدایت درونی نیست ومردم و حرکت ها به نمایندگی از آنها باید در رفع نواقص نظام سرمایه داری و احیای تأسیسات مناسب و مربوط اقدام نمایند.

انقلاب اطلاعاتی ، شاهراههای مخابراتی ، شبکه های جهانی ، شبکه های جهانی و به هم پیوسته اطلاع رسانی که در دسترس مردم عادی است ، وضعی پیش آورده که در حال حاضر حجم مبادلات بین المللی در هر ساعت ، از کل حجم مبادلات در قرن نوزدهم بیشتر است.

از پایان جنگ جهانی دوم ( 1945 ) در ساختار و در درون جوامع پیشرفته صنعتی و در روابط میان کشورهای صنعتی تحولاتی رخ نموده است که آینده بشررا برای همیشه تحت تأثیر قررا داده و مردمان پراکنده در دنیای ظاهراً وسیع را به ساکنان دهکده ای جهانی تبدیل کرده است. این تحولات عبارت است از:
1- خشکاندن ریشه های حکومت های خودکامه متمرکز فردی یا گروهی بر پایه فاشیزم و کمونیزم یا احساسات و عقاید ناسیونالیستی افراطی. آنچه برسر مردم ژاپن و آلمان آمد و آنچه در شروری سابق و اقمار آن اتفاق افتاد ، پرونده این نوع حکومت های مبتنی بر زور و قلدری و بی توجهی به آمال و ارزوهای واقعی مردم را برای همیشه بست .

2- حرکت در جهت تفاهم همکاری های بین المللی و رفع موانع داد و ستد کالا ، خدمات ،مبادله تجربیات و درک وابستگی متقابل و نیاز همه انسانها به یکدیگر. امضای قرارداد عمومی تعرفه و تجارت و دهها مقاوله نامه و قرارداد در مورد اختراعات اکتشافات ،‌علائم تجاری ، مابدلات علمی و فرهنی و برگزاری هزاران سمینار و کنفرانس بین المللی از این مقوله است.

3- درک ضرورت ایجاد و حمایت از تشکل های مردمی (‌غیر دولتی ) و درهمه زمینه ها مانند اتحادیه های کارگری ، کارفمایی ،‌دانشجویی ، بانوان ،‌دانش آموزی و تشکل های حرفه ای و صنفی ،‌انجمن های علمی و تخصصی به منظور گرد آوری نظرات مردم و طبقه بندی و تلفیق آنها به منظور ارائه به دولت ها و مقامات محلی و آسان سازی انطباق نظرات مردم با برنامه ها و سیاست ها و بودجه بندی ها در داخل کشورها و تدریجاً در مقیاس های منطقه ای و جهانی .
4- حرکت بزرگ به سوی منطقه گرایی و جهان گرایی و کنار گذاشتن اهداف و آراء محدود و تنگ نظرانه محلی و ملی و توجه به منافع وسیعتر و عامتر از راه درست کردن اتحادیه های اقتصادی – سیاسی ، بازارهای مشترک ، مناطق اقتصادی و غیره که امروز افزون بر آزاد سازی مبادله کالا ، ازاد سازی نقل و انتقال سرمایه و نیروی کار و یکسان سازی مقررات حاکم بر عوامل تولید ود رمناطق وسیعی از جهان به صورت چند جانبه یکسان و یکنواخت شده است .

5- توجه جهانی به ضرورت حفظ طبیعت و محیط زیست و قیام مردم در برابر سیاست های دولت ها وشرکتها و منافع خاص فردی و جمعی برای بقای جنگ ها ،‌فضاهای سبز ،‌پاکی آبها ، پاکی و تمیزی محیط ، آلوده نکردن خاک و از همه مهمتر تأمین هوای سالم برای مردم شهرها و مخصوصاً کودکان .

بررسیهای انجام شده نشان می دهد که هرچه اصول آزادی ،‌رقابت ، مشارکت و شایسته سالاری بیشتر در جامعه ای حاکم باشد ، توان آن جامعه برای جذب انسانها ، سرمایه ها ، مغزها و نوآوری ها بیشتر و در نتیجه سرعت رشد اقتصادی و رفاه مادی مردم آن نیز بیشتر خواهد بود.

6- تحولات حیرت انگیز علمی از کوچکترین سطح مانند مطالعات ژنتیکی و نقشه برداری DNA تا بررسی کهکشان ها و مرزهای ناشناخته ابدیت که هر روز و ساعت افق دانش و دید بشر را به اندازه دهه ها و گاه قرنها وسعت می بخشد . انقلاب اطلاعاتی ، شاهراههای مخابراتی ،‌شبکه های جهانی و به هم پیوسته اطلاعاتی در دسترس مردم عادی ؤضعی پیش آورده است که در حال حاضر حجم مبادلات بین امللی در هر ساعت از کل حجم مبادلات در قرن نوزدهم بیشتر است . سرعت اطلاع رسانی ، عمق وسعت داده ها و نزدیکی درک و فهم افراد در اثر دسترسی به منابع اطلاعاتی و علمی مشترک اصطلاح دهکده جهانی را به واقعیتی ملموس تبدیل کرده است .

7- فرایند یکسان شدن نیازها ؛ آلام و دردها و ناراحتی های انسانها . جز از بین رفتن لایه ازون بر فراز نیمکره جنوبی بویژه قطب جنوب که خبر از شیوع انواع سرطان درکشورهای منطقه می دهد یا گرم شدن کره زمین ،‌ذوب شدن یخ های قطبی که در صورت ادامه یافتن ، نیمی از سرزمین های ساحلی را به زیر آب می برد یا واقعه چرنوبیل که تا دهها سال دیگر اروپای مرکزی را آلوده ساخته است

یا اپیدمی ایدز که سالانه از همه کشورها میلیونها نفر قربانی می گیرد ،‌جهانی شدن شبکه های اطلاع رسانی سبب شده است که طوفان وسیل در بنگلادش یا برزیل ،‌کشتار فلسطینیان در خاورمیانه ، قتل عام در او گاندا ، سرکوب مخالفان در چین یا راه افتادن محاکمات فرمایشی در هر جای دنیا ،رواج قاچاق مواد مخدی و روسپی گری ، به درد و غم جهانی مخصوصاً برای روشنفکران و آگاهان سیاسی تبدیل شود و واکنشهای گوناگون در مقیاس جهانی پدید آورد .

8- حرکت به سوی یکسان شدن سیاست ها و برنامه ها وانتظارات از دولت ها و مقامات منتخب و حتی غیر انتخابی در مقیاس جهانی. امروز نه تنها سازمان هایی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی به دنبال یکسان سازی عمل ها و روش ها در زمینه امور اقتصادی ،‌اجتماعی و پولی هستند یا اتحادیه اروپا تا مرز حذف پول های ملی ، حذف سیاست های پولی و مالی جداگانه ، حذف مرزها و سرحدات اقتصادی پیش رفته است ،‌

بلکه هیچ امر اجتماعی – سیاسی و اقتصادی تنها مربوط به داخل یک کشور و تحت حاکمیت فرد یا دولت خاصی نیست و آثار آن در ممالک همجوار و دیگر کشورها بلافاصله حس می شود .خرابی اوضاع اقتصادی – سیاسی مکزیک سیل مهاجرت به ایالات متحده را تشدید می کند ؛ جنگ داخلی اوگاندامیلیونها نفر را به کشورهای مجاور می فرستد ؛ سازمان ملل باید صدها میلیون دلار برای آوارگان خرج کند ؛‌مسائل سیاسی کردها در ترکیه ، فقر در پاکستان ،‌جنگ داخلی در افغانستان ، بحران عراق و …

جمگلی مسائل قاچاق انسان و کالا ؤ حمل و نقل مواد مخدر ،‌نقل و انتقالات غیر قانونی سرمایه ها ،‌اسلحه و غیره را در مقیاس اروپا ، خاورمیانه و آسیا به وجود آورده است و رواج یافتن تروریسم ، قتل های فرقه ای ، قتل ها ی سیاسی ، خفه شدن پناه جویان و … انعکاس نابسامانی ها در سرزمین های خاص است و راه حل همه آنها تقریباً مشابه و یکسان است . ترس از جهانی شدن تنها دلسوزی بخاطر از دست درفتن مشاغل یا صدمه دیدن بخش هایی از اقتصاد نیست ، ترس از جهانی شدن در بسیاری از کشورهای در حال توسعه ،‌ترس از عدم امکان بهره گیری از امتیازات خاص و انحصاری و سوء‌استفاده از قدرت بطور مخفی و پوشیده است که با آزاد سازی ها و جهانی شدن داد و ستدها و اطلاعات ، منافع گروههای خاص را به خطر می اندازد و تداوم تسلط ها را مشکل می کند .

9- مسابقه دولت ها در کسب ارقام رشد و توسعه اقتصادی هر چه بالاتر و تورم و بیکاری هر چه کمتر برای اثبات شایستگی حزب حاکم در امر حکومت و ادامه رهبری افراد برجسته حزب در مشاغل انتخابی و انتصابی . امروز در نظام های حکومتی دموکراتیک کار کردن برای مردم و پاسخ دادن به نیازهای آنها ( پیش از هر چیز اشتغال و در آمد مطمئن و مداوم و فزاینده همراه با ثبات نسبی قیمت ها که سطح زندگی بالاتری را تضمین می نماید و آرامش و امنیت جان و مال )‌عامل اصلی و کلید برسر کار ماندن دولتها به شمار می رود .

از این رو همه احزاب و گروهها اعم از موافق و مخالف در هر حکومت می کوشند بهترین مغزها . بهترین مدیران و باتجربه ترین و کار کشته ترین افراد را برای احراز مقامات تعیین و گاه حتی پیش از انتخابات ،‌همکاران خود را به جامعه معرفی و بر مبنای احترام اجتماعی و کاردانی آنها کسب رأی کنند . در بین کشورها و بر مبنای تطبیقی . جنگ ، جنگ مغزها ،‌تجربه ها و مدیریت ها است . یک مدیر موفق که کارخانه ای را با ده هزار کارگر دایر و سودآور نگاه می دارد مانند ژنرالی است که در جنگ لشگری را در جهت اهداف ملی به پیروزی رسانده است .

رفته و صنعتی که به تسلط آنها (5/15 درصد جمعیت جهان )‌بر بقیه دنیا منجر شده است حاصل پذیرش و پیروی از دو اصل است :‌
1- آزادی مشارکت و رقابت همه افراد .‌مؤسسات و نیروها واشخاص اعم ازحقیقی و حقوقی در کلیه امور سیاسی – اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در کلیه سیاسی – اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه و کوشش مداوم در حذف عوامل بازدارنده و مزاحم مشارکت و رقابت . وضع انواع قوانین ضد تر است . ضد انحصارات ،‌ضد تبعیض ،‌ضد دسته بندی ، ضد پارتی بازی ، ضد مافیاگری ، ضد استفاده از اطلاعات درونی شرکتها ،‌همه برای رواج هر چه بیشتر آزادی در مشارکت و رقابت است که سبب بروز و عرضه شدن بهترین استعداد ها و امکانات می شود .

2- شایسته سالاری یعنی برگزیدن ، معرفی کردن وفرصت دادن به بهترین ها و شایسته ترین ها بریا کار کردن ، مقام یافتن ، مدیریت کردن و پاداش مادی و معنوی گرفتن . احترام داشتن در جامعه و به ع کس طرد افراد ، مؤسسات ،‌رفتارها ، طرز کارها ، تکنولوژی ها و ماشین آلات بی خاصیت . کم بازده ، مزاحم و پرهزینه به منظور صرفه جویی و جلوگیری از اتلاق منابع و جا باز کردن برای شایستگان و نخبگان و افراد ، ماشین آلات و تکنولوژی ها یمؤثر و پربازده. در نظام های اقتصادی – اجتماعی و سیاسی موفق ، درست مانند طبیعت که در آن اصل بقای اصلح حاکم است ،‌این اعتقاد وجود دارد که جامعه بشری بعنوان بخشی از طبیعت تابع همان اصول حاکم بر طبیعت است .

افزایش جمعیت در سن کار از نخستین سالهای دهه 1370 ( نرخ رشد بالای 4 درصد در سال ) ناشی از سیاستهای جمعیتی سالهای 63 – 1375 است که حدود 8/16 میلیون نفر جمعیت اضافی و مشکل عظیم تأیمن نیازها و اشتغال آنان را پدید آورده است.

نتیجه پذیرش و پیروی از اصول دو گانه فوق ، عملکرد علمی ،‌تکنولوژیک ، اقتصادی و سیاسی این جوامع است که با وجود جمعیت و منابع اندک ،‌امروز تقریباً 4 برابر نسبت خود تولید ( 4/57 درصد کل تولیدات جهانی )‌و بیش از 5 برابر نسبت خود (6/77 درصد تجارت جهانی )‌دادوستدهای جهانی را در اختیار دارند .
نگاهی به ارقام اقتصادی مربوط به بعضی از کشورهای موفق در جدول 1 ،‌اثر معجزه آسای رقابت و شایسته سالاری را به خوبی منعکس می نماید و برعکس مقایسه در آمد سرانه روسیه با آیالات متحده در سال 2000 که تقریباً نسبت یک به بیست ودورا نشان م یدهد ( 1740 دلار در مقایسه با 37900 دلار) ‌تبلور عملی و واقعی عدم توجه به اصول رقابت و شایسته سالاری در گذشته در یک نظام کمونیستی و دیکتاتوری است .

جمعیت ( میلیون ) تولید ناخالص داخلی
( میلیارد دلار ) درآمد سرانه (دلار) رشد سالانه درآمد
( درصد ) تورم (درصد) بیکاری
سویس 28/7 6/286 39400 5/2 9/1
سوئد 88/8 4/275 31000 5/3 8/1
نروژ 51/4 7/177 39400 2/2 2/2
ایتالیا 92/57 3/1260 21800 9/2 3/2
دانمارک 36/5 2/186 34800 4/2 2/2
آلمان 85/82 9/2242 27100 9/2 5/1
فرانسه 66/59 7/1543 25900 2/3 5/1
ایالات‌متحده‌آمریکا 06/278 4/10533 37900 1/3 9/2
کانادا 16/31 9/760 24400 0/3 3/2
ژاپن 85/127 9/4852 38000 0/2 1/0

چین 00/1278 6/1161 909 5/7 4/1
روسیه 08/145 6/252 1740 0/4 0/18
هندوستان 000/1017 7/496 488 6/6 0/8
اندونزی 39/214 7/174 815 8/6 3/6

نکته قابل توجه دیگر ، رقابت یبین خود جوامع بپیشرفته صنعتی است . بررسی های انجام شده نشان می دهد که هر چه اصول آزادی ،‌رقابت و مشارکت و شایسته سالاری بیشتر در جامعه ای مستقر باشد ، قابلیت آن جامعه برای جذب انسانها ، سرمایه ها ،‌مغزها و نواوری ها بیشتر و در نتیجه سرعت رشد اقتصادی و رفاه مادی مردم آن بیشتر و سریعتر خواهد بود .

برا یمثال ،در ایالات متحده آمریکا که بازترین و آزاد ترین کشور جهان شناخته شده است بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل آن در خارج از ایالات متحده متولد شده اند و هم ا کنون 500 دانشمند علوم هسته ای از دیگر کشورها به ایالات متحده مهاجرت کرده اند . وزارت امور خارجه امریکا ورود غزها به آمریکا را هدیه های داوطلبانه سایر کشورها به آمریکا می نامد و ارزش آن را بین سالهای 97-1972 معادل 8/1 میلیارد دلار بر آورد می کند

وسازمان ملل م تحد ارزش مغزهای فراری از جهان سوم بین سالهای 1977-1961 را 20 میلیارد دلار بر آورد کرده است . ورود بیشتر سرمایه های خارجی به ایالات متحده آمریکا به دلیل بازده بیشتر عوامل تولید صورت می پذیرد ،‌و این که در پرتو انقلاب اطلاعاتی ،‌پیشرفت های دانش فنی سریعتر و زود صورت می پذیرد . (جدول های 2و3 )


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

تحقیق توان صنعت کامیون ایران برای نوسازی ناوگان و مقابله با واردات با word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق توان صنعت کامیون ایران برای نوسازی ناوگان و مقابله با واردات با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق توان صنعت کامیون ایران برای نوسازی ناوگان و مقابله با واردات با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق توان صنعت کامیون ایران برای نوسازی ناوگان و مقابله با واردات با word :

همزمان با رشد صنعت خودروی سواری در ایران، تولید انواع کامیون، کامیونت و کشنده نیز در 40-30 سال اخیر مورد توجه قرار گرفته است. تولید کامیون از 3173 دستگاه در سال 48 به 5171 دستگاه در سال 77 رسیده و ظرفیت تولید کامیون در سال 83 معادل 38 هزار دستگاه است. در سال جاری بیش از 30 هزار دستگاه کامیون و کشنده در کشور تولید خواهد شد.
برابر آمار رسمی وزارت صنایع و معادن، تولید انواع کامیون، کامیونت و کشنده توسط شرکت‏های سایپادیزل و ایران خودرودیزل در هفت ماهه سال جاری 13579 دستگاه بوده است. امسال تولید انواع کامیون و کامیونت 9915 دستگاه بوده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 188 درصد رشد داشته است و میزان تولید کشنده نیز با 59 درصد رشد 3664 دستگاه بوده است. تولید انواع کامیون و کامیونت در سال 80 به 2553 دستگاه و در سال 81 به 2636 دستگاه رسید که این میزان در سال جاری به 23 هزار و 370 دستگاه خواهد رسید. همچنین تولید انواع کشنده از 101 دستگاه در سال 80 به 983 دستگاه در سال 81 رسید و در سال 83 به 7600 دستگاه خواهد رسید که نشانه رشد قابل توجه فعالیت شرکت‏های سایپادیزل و ایران خودرو دیزل است.
اگر چه تولید انواع کامیون، کامیونت و کشنده در سال‏های اخیر رشد قابل توجهی را تجربه کرده است اما با توجه به فرسوده بودن ناوگان حمل ونقل کشور، رشد تولید و تجارت و خدمات حمل و نقل لازم است نرخ رشد و تولید انواع کامیون، کامیونت و کشنده‏ها با لحاظ تنوع مدل‏ها، برخورداری از تسهیلات ارزان قیمت بانکی، ارائه یارانه و وام‏های بلندمدت به رانندگان و شرکت‏های ارائه دهنده خدمات عمومی همچنان حفظ شود و در سال‏های آینده نیز شاهد تولید بیشتر و ارتقای کیفیت تولید کامیون‏های تجاری باشیم و سهم حمل ونقل از تولید تجارت کشور افزایش یابد.
در حال حاضر نقاضای بسیاری برای نوسازی و توسعه ناوگان کامیون و کشنده‏ها وجود دارد اما رانندگان قدرت خرید کافی ندارند و محصولات تولیدی نیز به علت مشکلات اداری پرداخت وام بانکی و ... مدتی در انبار می‏مانند. اگر تسهیلات کافی از سوی موسسات اعتباری و نهادهای متولی حمل ونقل در اختیار رانندگان قرار گیرد، تحویل خودروها به موقع صورت خواهد گرفت و این موضوع سبب توسعه و نوسازی دائمی ناوگان حمل ونقل تجاری خواهد شد.
ویژگی استراتژیک کشور پهناور ایران و قرارگرفتن در مسیر ترانزیت بین‏المللی، توجه افزونتر به صنعت تولید کامیون و کشنده‏ها و نیز ارائه تسهیلات بیشتر از سوی دولت به رانندگان و شرکت‏های حمل بار و کالا را ضروری می‏کند؛ تا حضور کامیون‏ها و کشنده‏های ایران در جاده‏های کشور و کشورهای مسیر ترانزیت کالا افزایش یابد و به رشد صادرات و تجارت کالا و صنعت کشور کمک کند. به این منظور باید برنامه جامع و هماهنگی توسط وزارت صنایع و نهادهای متولی حمل و نقل اجرا شود.

واردات کامیون دست دوم
عده‏ای برای کاهش هزینه‏های تمام شده حمل و نقل و صادرات و واردات کالا، واردات کامیون دست دوم با قیمت‏های پایین را پیشنهاد می‏کنند. این گروه معتقدند گرانی کامیون‏های ساخت داخل عامل افزایش هزینه‏های حمل و نقل است اما مخالفان می‏گویند کامیون‏های مذکور در کشورهای اروپایی بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته‏اند و در مسیرهای طولانی و به طور شبانه روزی در تردد بوده و تقریباً کار خود را کرده‏اند و واردات آنها تنها جاده‏های ایران را به گورستان خودروهای دست دوم و فرسوده تبدیل می‏کند و چهره ناوگان حمل و نقل را نازیبا خواهد کرد. آنها اقدام دولت برای تعیین تعرفه 160 درصدی واردات کامیون را بسیار شایسته و بجا ارزیابی کرده‏اند و معتقدند خودروسازان ایران باید در مقابل موج تلاش‏های موجود برای واردات کامیون دست دوم مقاومت کنند.
آنها می‏گویند در شرایطی که تولید کامیون با رشد 188 درصدی رو به روست و تعدادی از کامیون‏ها در انبارها باقی مانده‏اند و منتظر ارائه تسهیلات بانکی به رانندگان هستند، دلیلی ندارد کامیون‏های دست دوم از خارج وارد شود

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

تحقیق دونرخه کردن قیمت بنزین دارای توجیه اقتصادی هست یا خیر با word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق دونرخه کردن قیمت بنزین دارای توجیه اقتصادی هست یا خیر با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق دونرخه کردن قیمت بنزین دارای توجیه اقتصادی هست یا خیر با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق دونرخه کردن قیمت بنزین دارای توجیه اقتصادی هست یا خیر با word :

بخشی از فهرست تحقیق دونرخه کردن قیمت بنزین دارای توجیه اقتصادی هست یا خیر با word

فهرست مطالب



عنوان صفحه
بنزین: بمب خاموش 2
واردات نجات بخش 3
مخمصه یی به نام بنزین 4
آزمون بحران 7
پیشگیری بهتر از درمان 8
بمب اجتماعی 9
سهمیه بندی بنزین در شش ماه دوم سال 10
یک بستر و دو رویا 11
منابع 17

بنزین: بمب خاموش



در حالی که دولت برای مقابله با احتمال تحریم های اقتصادی کشور در شورای امنیت سازمان ملل طرح دو نرخه کردن بنزین را به مجلس داد، گزارش هائی را که ده سال قبل وزارت اطلاعات در مورد احتمال شورش و ناآرامی های شهری در صورت گرانی بنزین تهیه کرده بود بار دیگر به شورای عالی امنیت ملی فرستاده شد. این گزارش ها در زمان دولت هاشمی و به دنبال ناآرامی های اسلام شهر تهیه شده بود که به دنبال خود باعث شد دولت از حذف یارانه مواد سوختی منصرف شود.

گزارش های تهران حاکی است که در هفته جاری دو جلسه با حضور مقامات اطلاعاتی و دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به بررسی این موضوع اختصاص داشت و به همین جهت به نمایندگان مجلس توصیه شد که از مخالفت با طرح دو نرخه کردن بنزین خودداری کنند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی با نیازهای بازار کار از دیدگاه مدیران صنایع ‌ با word دارای 37 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی با نیازهای بازار کار از دیدگاه مدیران صنایع ‌ با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی با نیازهای بازار کار از دیدگاه مدیران صنایع ‌ با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی با نیازهای بازار کار از دیدگاه مدیران صنایع ‌ با word :

بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی با نیازهای بازار کار از دیدگاه مدیران صنایع

چکیده تحقیق:
بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک، الکتروتکنیک) با نیازهای بازار کار از نظر مدیران صنایع (مدیران رده میانی شامل مدیران فنی، تولید و آموزش) کارخانه ها و مؤسسات مرتبط، در مناطق 9 و 10 شهر تهران، عنوان پژوهش حاضر می باشد که هدف اصلی آن تعیین میزان ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) با دانش ها و مهارتهای مورد نیاز مدیران صنایع در بازار بوده است.

در این پژوهش از آمار توصیفی همچون میانگین، انحراف استاندارد، و درصد و همچنین از آمار استنباطی همچون آزمون T تک نمونه ای، جهت پاسخگوئی به سؤالات تحقیق استفاده شده است. همچنین جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفته است.
به طور کلی، نتایج بدست آمده حاصل از این پژوهش به شرح زیر می باشد:

– دانش فارغ التحصیلان هنرستانهای فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) از نظر مدیران صنایع در مناطق 9 و 10 شهر تهران در حد متوسط می باشد.
– مهارت فارغ التحصیلان هنرستانهای فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) از نظر مدیران صنایع در مناطق 9 و 10 شهر تهران در حد متوسط می باشد.

– مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش) کارخانه ها و مؤسسات مرتبط در مناطق 9 و 10 شهر تهران، نسبت به برنامه های آموزشی مراکز آموزش فنی و حرفه ای رسمی، شناخت کمی دارند.
– مدیران صنایع، میزان قابلیت مهارتهای آموزشی فارغ التحصیلان مراکز فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) را با پیشرفتهای فناوری کم برآورد می کنند.

– مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش) کارخانه ها و مؤسسات مرتبط در مناطق 9 و 10 شهر تهران، مهارت داشتن فارغ التحصیلان هنرستانهای فنی و حرفه ای (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) در فناوری اطلاعات و ازتباطات (ICT) را انطباق بیشتر دانش و مهارت تخصصی آنها با نیازهای بازار کار را بیشتر از زیاد برآورد کرده اند.

فصل اول
کلیات تحقیق

مقدمه
تاریخ رشد و توسعه اقتصادی، با هماهنگی و ترکیب دانش فنی و به کارگیری منابع و نیز وابستگی روزافزون به کاربرد تکنولوژی همراه بوده است.
استفاده از تکنولوژی و دانش فنی در سازمانها، شرکتها و جوامع همواره متفاوت بوده و تا حدود زیادی بستگی به جدیت و مهارتهای خلاق منابع انسانی و عوامل فرهنگی و اجتماعی داشته است. (سبحان الهی، مدیریت و توسعه)
عملکرد یک سازمان وقتی می تواند مطلوب و مناسب باشد که نیروهایی ذیصلاح و با کیفیت در آن وجود داشته باشند و سازمان بتواند از آن در مناسب ترین شغل استفاده کند.

در واقع نیروی پیش برنده ماشین و تکنولوژی انسانها هستند. امروزه برای ادامه حیات در بازار رقابت فقط استفاده از تکنولوژی و دانش فنی کافی نیست، چرا که سرعت رشد به اندازه ای است که فرصت یادگیری را بسیار کوتاهتر و درنتیجه، استفاده به موقع و به روز از تکنولوژی را برای رقابت پیچیده تر کرده است. لذا تولید دانش فنی و تکنولوژی برای رقابت، از عوامل اساسی برای ادامه حیات هر سازمان، شرکت و جامعه محسوب می شود.
این کار فقط با منابع انسانی مستعد و با کیفیت و در اختیار داشتن ابزار مناسب و لازم عملی است. لذا ثروت اساسی یک سازمان، نیروی انسانی با دانش و مهارت (یعنی سرمایه های فکری) آن سازمان است.

علی رغم نقش کلیدی آموزش فنی و حرفه ای در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور که مورد اذعان و حتی تاکید اغلب سیاستمداران و صاحبنظران است. این آموزش های پرهزینه از لحاظ پاسخ گوئی به انتظارات جامعه و سؤال اصلی نظام آموزشی (= چه آموزشی با چه کیفیتی و به چه میزان؟) در موقعیت قابل دفاع قرار ندارد. زیرا هرساله خسارت های بسیار زیادی از این بابت به کشور وارد می آید ولی این روند رو به رشد تداوم دارد، که این وضعیت ریشه در نگرش نادرست به آموزش فنی و حرفه ای دارد. علت بروز معضل آموزش فنی و حرفه ای این است که به هر صورت، تعاملی بودن این آموزش ها به دست فراموشی سپرده شده است. مجریان آموزش فنی و حرفه ای، آن را پدیده ای صرفاً آموزشی می بینند. تصمیمات آموزشی تنها توسط مقامات آموزشی و اغلب بدون اطلاع کافی از نیازهای شغلی و نظر طرف های ذینفع اتخاذ می شود. (ملکی، 1381، صفحه 186)

آموزش به حکم انجام تکلیف، عادت، امکانات موجود و یا روحیه توسعه طلبی تحقق می یابد و بر همین اساس نیز به سؤالات اصلی نظام آموزش فنی و حرفه ای پاسخ داده می شود. اما آموزش فنی و حرفه ای دارای دو وجه توأمان آموزشی و شغلی است که میان آنها به صورت بالقوه تعامل برقرار است. لذا مزیت قابلیت استفاده از اطلاعات بازخوردی و مکانیسم خوداصلاحی می تواند در عمل وجود داشته باشد. در آموزش فنی و حرفه ای نظامند زمینه مشارکت در تصمیم گیری و انجام هزینه فراهم است.

رشته های آموزشی، مواد آموزشی، تعداد آموزش گیرنده، محل اشتغال و … از نتیجه تعامل و عوامل طرف های آموزشی (دستگاهای مجری آموزش) و طرف های شغلی (دستگاههای بهره بردار از محصول آموزش، کارآموزان، اولیا، کارفرمایان و …) تعیین می شود.
لذا نواقص و اشکالات آموزش به تدریج در طول زمان رفع می شود و ناهماهنگی دانش و توانمندیهای آموزش دیدگان فنی و حرفه ای از لحاظ کمی و کیفی و از نظر مکانی یا زمانی با خواسته متقاضیان کم تر رخ خواهد داد. به این دلایل تعاملی دیدن آموزش فنی و حرفه ای و فراهم کردن امکان تحقق هرچه بیشتر آن، اساسی ترین قدم برای اصلاح این آموزش ها خواهد بود.

بیان مسئله:
چنین به نظر می رسد که هنرجویان فنی و حرفه ای به جایگاه و پایگاه شغلی قابل ملاحظه ای که نمود موجهی در بازار کار کشور داتشه باشد، دست نیافته‌اند. و به رغم هزینه های سرشاری که صرف تجهیز این نیروها شده، در بازار کار ایران بها و اهمیت مناسبی بدان داده نشده است، در حالی که، از طریق تجهیز و تربیت این گونه نیروها می توان سریع تر به پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی مورد نظر رسید. چون آموزش های فنی و حرفه ای، در قیاس با آموزش های عالی از مزیت و قابلیتهایی به شرح زیر برخوردار است:

الف) هزینه بری اقتصادی کمتر فرآیند تجهیزات
ب) بازدهی سریع تر اقتصادی
ج) پاسخ دهی و ارضاء سریع تر نیازها و احتیاجات فوری و آنی بازار کار به مهارت ها و حرفه ها
د) انعطاف پذیری و قابلیت انطباق با تغییرات تکنولوژی

هـ) تنها منبع تکمیل کننده حلقه ارتباطی بین نیروی انسانی سطوح بالا و سطوح پائین جامعه شغلی
و) بالا بودن زمینه های خوداتکایی شغلی و کار‏آفرینی و در نتیجه وابستگی کمتر به نظام های مزد و حقوق بگیری و …
شاید به خاطر همین ویژگی های ارزنده است که امروزه در بسیاری از جوامع در حال رشد به خصوص آن ها که دچار تنگناهای مالی و سرمایه ای شدیدتری، هستند، ایجاد انگیزه هایی که مشوق روی آوری و گرایش منابع انسانی به آموزش های فنی و حرفه ای شود، به کانونی ترین دلمشغولی های سیاست های توأم آموزش و اشتغال و مطمئن ترین راه غلبه بر بحران های ناشی از کمبود کادرهای ماهر و پدیده شکل گیری مازاد نیروی کار تبدیل شده است. (متوسلی، صفحه 24)

آنچه این تحقیق به دنبال آن است، بررسی ارتباط آموزشهای فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) با نیازهای بازار کار می باشد. در این تحقیق دیدگاه مدیران تولید، فنی و آموزش کارخانه ها و مؤسسات تولیدی، به دلیل مشاهده عینی و عملی دانش و مهارت فارغ التحصیلان این رشته ها و همچنین مطلع بودن از میزان دانش و مهارت مورد نیاز در صنایع، با توجه به تغییرات تکنولوژی، مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است.

اهمیت و ضرورت پژوهش
در مسیر انتقال نوین و متغیر تکنولوژی و صنعت در هزاره سوم که بنیانهای فلسفی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع دچار دگرگونیهای عمیق خواهد شد و جوامع بشری عملاً ویژگی های دوره پست مدرنیسم را در خود تجلی می دهند، جوامع با چالش های متعددی مواجه خواهند شد.
نظام آموزشی می تواند در انطباق، هماهنگی و اعتدال مجدد جوامع با شرایط جدید نقش مهمی را ایفا نماید. در این رهگذر یکی از مقولات مهم، رسالت بسیار اساسی نظام آموزشی، فراهم کردن شرایطی است که در آن نیروهای تحصیلکرده بتوانند از مهارتها، توانائیها و قابلیت های کلیدی متناسب با نیازها و شرایط دنیای صنعت و بازار مشاغل فردا برخوردار شوند. (عزیزی، 1381)

بنابراین باید با تحقیق و پژوهش در مورد دانش ها و مهارتهای مورد نیاز بازار کار، برنامه های آموزش فنی و حرفه ای به سوی همگام شدن با پیشرفت های تکنولوژی سوق داده شود، تا با تربیت نیروی انسانی کارآمد که یکی از مؤلفه های مهم توسعه می باشد، میزان رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را تسهیل و تسریع نمائیم.
اهداف تحقیق:
اهداف این تحقیق شامل:
1- بررسی میزان دانش و مهارت فارغ التحصیلان رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک، هنرستانهای رسمی.

2- بررسی میزان مطلع بودن مدیران صنایع مؤسسات تولیدی الکترونیک از برنامه های آموزشی هنرستانهای فنی و حرفه ای رسمی.
3- بررسی میزان تطابق مهارتهای آموزشی فارغ التحصیلان فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) با پیشرفتهای فناوری
4- بررسی نقش، فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در کمک کردن به انطباق بیشتر دانش و مهارت تخصصی این فارغ التحصیلان با نیازهای بازار کار.
این تحقیق در تبیین و ارائه راهکارهای مناسب، جهت تربیت و آموزش نیروهای ماهری که مطابقت بیشتری با نیازهای بازار کار و پیشرفت فناوری روز داشته باشند، تأثیرگذار خواهد بود.

 

سؤالات تحقیق:
1- از نظر مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش)، فارغ التحصیلان فنی و حرفه ای رسمی رشته الکترونیک، تا چه اندازه از دانش کافی جهت اشتغال در مراکز صنعتی مرتبط، برخوردار هستند؟
2- از نظر مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش)، فارغ التحصیلان فنی و حرفه ای رسمی رشته الکتروتکنیک، تا چه اندازه از دانش کافی جهت اشتغال در مراکز صنعتی مرتبط برخوردار هستند؟
3- از نظر مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش)، فارغ التحصیلان فنی و حرفه ای رسمی رشته الکترونیک، تا چه اندازه از مهارت جهت اشتغال در مراکز صنعتی مرتبط برخوردار هستند؟
4- از نظر مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش)، فارغ التحصیلان فنی و حرفه ای رسمی رشته الکتروتکنیک، تا چه اندازه از مهارت کافی جهت اشتغال در مراکز صنعتی مرتبط برخوردار هستند؟

5- تا چه اندازه مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش) مناطق 9 و 10 شهر تهران (مؤسسات و کارخانه های مرتبط با رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) نسبت به برنامه های آموزشی مراکز آموزش فنی و حرفه ای رسمی شناخت دارند؟

6- از نظر مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش)، کارخانه ها و مؤسسات مرتبط مناطق. 9 و 10 شهر تهران، تا چه اندازه مهارتهای آموزشی فارغ التحصیلان مراکز آموزشی فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک)، با پیشرفتهای فناوری قابل انطباق است؟
7- از نظر مدیران صنایع (مدیران فنی، تولید و آموزش) شهر تهران، مهارت داشتن فارغ التحصیلان هنرستانهای فنی و حرفه ای رسمی (رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک) در فناوری های اطلاعات و ارتباطات (ICT) تا چه اندازه می تواند به انطباق بیشتر دانش و مهارت تخصصی آنها با نیازهای بازار کار، تأثیر داشته باشد؟
تعاریف عملیاتی:
آموزش فنی و حرفه ای:
آن نوع فعالیت هائی است که می تواند فرد را برای احراز شغل، حرفه، کسب و کاری آماده کند و یا کارائی و توانائی فرد را در انجام امور تقویت نماید. (ناصر حق جو، فصلنامه هماهنگ).
بازار کار:
شامل تمام مؤسسات، کارگاهها و کارخانه هائی که از 100 نفر بیشتر پرسنل داشته و به نحوی با رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک مرتبط باشند و در بخش صنعت کشور اعم از دولتی و خصوصی به ویژه در مناطق 9 و 10 شهر تهران فعالیت می نمایند.
نیاز:
نیاز در ساده ترین شکل آن، فلاصله بین آنچه هست و آنچه که باید باشد، است. یا فاصله میان نتایج جاری و نتایج مورد نظر مطلوب (راجر کافمن و جری هرمن)

پیشرفتهای فناوری:
منظور پیشرفت هائی است که در دستگاهها و ابزارآلات جدید صورت می گیرد، که لازمه استفاده از آنها، داشتن دانش و مهارت ویژه است.
مدیران صنایع: شامل مدیران آموزش، مدیران تولید و مدیران فنی مؤسسات و کارخانه های مرتبط با رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک مناطق 9 و 10 شهر تهران.
فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT)
ICT تکنولوژی های بسیار جدیدی را بخدمت گرفته است که فرایند آموزش، صنعت، مدیریت، تولید و … را به چالش می خواند و دسترسی سهل و ساده را به زنجیره ای از اطلاعات ارزشمند فراهم می سازد (جاریانی، 1381)

فصل دوم
روش اجرای تحقیق

روش اجرای تحقیق:
مقدمه:
آنچه که در فصل سوم به آن پرداخته می شود معرفی روش انجام پژوهش است که مبین ارائه یک چارچوب برای شروع کار تا حصول یافته های تحقیق می باشد. به همین منظور در این فصل شاهد بیان چگونگی انجام تحقیق، نحوه گزینش نمونه گیری، روش جمع آوری اطلاعات، چگونگی بدست آوردن روایی و پایائی آزمونها و روش تجزیه و تحلیل خواهید بود. سعی شده است این مطالب به گونه ای ارائه گردد که در فهم بیشتر مباحث مطروحه مؤثر افتد.

جامعه آماری:
جامعه آماری، بنا بر نظر اغلب محققان – عبارت است از همه اعضای واقعی یا فرضی که علاقه مند هستیم یافته های پژوهش را به آنها تعمیم دهیم. (دلاور، 1380، صفحه 120) در این روش پژوهش جامعه‌آماری عبارت است از کلیه مدیران رده میانی (مدیران فنی، تولید و آموزش) کارخانه های مرتبط با صنعت الکترونیک و الکتروتکنیک که از 100 نفر بیشتر پرسنل داشته باشند و در حیطه مکانی مناطق 9 و 10 شهر تهران قرار گرفته باشند.
روش نمونه گیری:
گاهی اوقات، انتخاب نمونه به صورت مستقیم از اعضای جامعه ممکن نیست. برای مثال، در برخی از پژوهشها امکان تهیه لیست از اعضای جامعه امکان پذیر نیست. در چنین شرایطی از نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده می‌شود. به این معنی که از کلاس، مدرسه یا منطقه آموزشی به جای فرد به عنوان واحد نمونه گیری استفاده می شود. نمونه گیری خوشه ای شبیه نمونه گیری تصادفی ساده است. با این تفاوت که در نمونه گیری خوشه ای به جای افراد، گروهها به صورت تصادفی انتخاب می شوند. برتری نمونه گیری خوشه ای این است که این روش زمانی به کار برده می شود که انتخاب نمونه از اعضای جامعه مشکل یا غیرممکن است. (دلاور. 1375 صفحه 110)

بنابر مواردی که ذکر شد، روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه گیری خوشه ای تصادفی می باشد، به طور کلی از بین 30 کارخانه ای که در مناطق 9 و 10 شهر تهران شناسائی شدند، 4 کارخانه در منطقه 10 و 3 کارخانه در منطقه 9 شهر تهران به طور کاملاً تصادفی انتخاب شدند.

نمونه آماری:
حجم نمونه در این پژوهش شامل 90 نفر از مدیران رده میانی (مدیران فنی، تولید، آموزش) می باشد، که این 90 نفر در هفت کارخانه مشغول به کار بودند. روش انتخاب کارخانه ها به این صورت بوده است که اول با استفاده از اطلاعات و مدارک مرکز آمار ایران، این 30 کارخانه مرتبط در مناطق 9 و 10 شهر تهران شناسائی شدند. بعد از انتخاب خوشه ای تصادفی هفت کارخانه مورد نظر، با مراجعه به اداره کل صنایع و معادن استان تهران و گرفتن نامه رسمی به این کارخانه ها، اقدامات لازم جهت پژوهش صورت گرفت.

نام کارخانه های مورد بررسی به شرح زیر است:
کارخانه پارس الکتریک، شرکت شهاب، کارخانه ارج، شرکت ایران سوئیچ، کارخانه جابون، شرکت نوافرک، کارخانه صنعتی مهرآباد.

روش تحقیق:
با توجه به هدف پژوهش، امکانات و شرایط موجود، روش تحقیق این پژوهش پیمایشی از نوع زمینه یابی انتخاب شده است.
تحقیق زمینه یابی عبارت است از مشاهده پدیده ها به منظور معنا دادن به جنبه های مختلف اطلاعات جمع آوری شده. این تحقیق از دو مرحله تشکیل شده است: 1) مشاهده دقیق و نزدیک پارامترهای مورد پژوهش در جامعه 2) جمع آوری اطلاعات و معنا دادن به آنچه که مورد مشاهده قرار گرفته است. به عبارت دقیق تر، زمینه یابی یک فرآیند پژوهشی است که به منظور جمع آوری در باره این موضوعات که گروهی از مردم چه می دانند، چه فکر می کنند یا چه کاری انجام دهند، اجرا می شود. (دلاور، 1380، صفحه 141) گرچه هدف های تحقیق زمینه یابی، بسیارند و دامنه گسترده ای دارند، اما به طور کلی این تحقیق سه هدف را دنبال می کند: 1) توصیف 2) تبیین 3) کشف

ابزار جمع آوری اطلاعات
ابزار جمع آوری اطلاعات شامل یک پرسشنامه محقق ساخته است، که شامل 51 سؤال بسته پاسخ و 1 سؤال باز پاسخ می باشد.
طرح سؤالات مربوط به دانش و مهارت های مورد نیاز بازار کار رشته های الکترونیک و الکتروتکنیک، به این ترتیب بوده است که با توجه به هدفهای کلی کتابهای درسی که در این دوره ها وجود دراد به طرح سؤال پرداخته ایم، با قبول این پیش فرض که این اهداف کلی بر اساس خط مشی ها و اولویت هائی که برای توسعه صنعت در برنامه های توسعه، توسط سیاستگذاران مملکتی تعیین می شود، تهیه و تدوین شده اند. و هدف ما این است که مشخص کنیم آیا فارغ التحصیلان به این اهداف که با توجه به نیازهای بازار کار و با توجه به ظرفیت و توان توسعه صنعتی توسط کارشناسان و سیاستگذاران، تهیه شده است، رسیده اند یا خیر.

روایی اصطلاحی است که به هدفی که آزمون برای تحقق بخشیدن به آن درست شده است اشاره می کند. به سخن دیگر، آزمونی روا است که برای اندازه گیری آنچه مورد نظر است مناسب می باشد. (سیف 1378، صفحهْ 379)
آزمون های مورد استفاده در آموزش و پرورش روانشناسی دارای سه هدف عمده هستند که به سه پرسش زیر پاسخ می دهند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله در مورد تجسّم اعمال با word دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد تجسّم اعمال با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد تجسّم اعمال با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد تجسّم اعمال با word :

تجسّم اعمال

تجسم یا تجسّد اعمال در لغت به معنی مجسم شدن کارهاست و در اصطلاح بدین معناست که کردارهای نیک و بد آدمی پس از مرگ وی، در عالم برزخ و نیز در رستاخیز مجسم می‌گردند و با پیکری زیبا یا با پیکری زشت پدیدار می‌شوند و او را شادمان یا اندوهگین می‌سازند.
تجسّم یا تجسد اعمال، اصطلاحی است که می‌توان آن را مشترک در دین، کلام، عرفان و حکمت متعالی صدرالدین شیرازی و پیروان وی به شمار آورد.

دربار مسئل تجسم اعمال دو دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: تجسم اعمال با موازین نقلی و عقلی ناسازگار است. طرفداران این دیدگاه ضمن استناد به برخی از آیات ناسازگار با نظری تجسم اعمال، به تأویل آیاتی می‌پردازند که ظاهراً مؤید و مثبت این نظریه به شمار می‌آید؛ بعنوان نمونه، رؤیت اعمال در آی:
«.. لِیرَوْاْ أَعْمَالَهُمْ » (زلزله/6)
طبق تصریح طبرسی در مجمع‌البیان به دو گونه قابل تفسیر است‌: نخست تفسیر باطنی که عبارت است از معرفت اعمال یا شناخت کردارها با چشم دل و در پرتو رؤیت قلب؛ دوم، تفسیر ظاهری که عبارت است از شناختی که در پرتو دیدن با چشم سَر به بار می‌آید که در این صورت، مراد از دیدن اعمال، “دیدن نتیج اعمال” یا “رؤیت نام‌ اعمال” ‌است، نه دیدن خود اعمال، و بر طبق هر دو تفسیر، تجسم اعمال، منتفی است.
در نقد و ردّ عقلانی نظری تجسم اعمال، همچنین استدلال کرده‌اند که: اعمال، عَرَض است و عَرَض طبق قاعد “العرضَ لا یبقی زمانین”، در دو زمان نمی‌ماند و پیداست که اعمال در شمار اعراض است و به سبب ناپایداری، در دو زمان، تجسم یافتن آن منتفی است.
دیدگاه دوم: طرفداران دیدگاه دوم، تجسم اعمال را به دلایل نقلی و عقلی ممکن می‌دانند و معتقدند:
‌1- آیات و روایات، تجسم اعمال را تأیید می‌کنند؛
2- به حکم تبدیل امر بالقوه به امر بالفعل، تجسم اعمال ممکن است، زیرا که صورت مجسم کردارها در آن جهان، حالت بالفعل کردارهای این جهانی است؛
3- بدان سبب که ذهن در عین تأثیر می‌گذارد و عین نیز در ذهن مؤثر است، تجسم اعمال امری ناممکن نیست.

بدین ترتیب دیدگاه مثبت مشتمل بر سه نظریه خواهد بود:
الف) نظری دینی- کلامی: این نظریه از صریح برخی از روایات بدست میآید و با آیات قرآنی مورد تأیید قرار می‌گیرد. بر طبق این گونه روایات و به تأیید آیات، تجسم اعمال در دو نشئه تحقق می‌یابد.
گویاترین روایات در این زمینه سه روایت است:
1- روایتی که بر طبق آن مردم ر روز رستاخیز براساس نیاتشان برانگیخته می‌شوند.
2- روایتی که بر طبق آن، برخی از مردم با صورت¬هائی زشت‌تر از شکل میمون و خوک محشور می‌شوند.
3- روایتی که بر طبق آن، مردم در روز رستاخیز، از جهت نحو‌ راه رفتن،سه گروه‌اند: سواران، پیادگان، و آنان که با صورت‌هایشان راه می‌روند.

ب) نظری عرفانی: عارفان معتقد به نظری “تجسم اعمال”، ضمن استشهاد به غالب آیات و روایاتی که از آن‌ها سخن رفت، در تبیین نظری تجسم اعمال بر مبنایی فلسفی که همانا “تبدیل امر بالقوه به امر بالفعل” است، تکیه می‌کنند. بر این مبنا خُلقها، خویها و باورها در این جهان نسبت بدان جهان، اموری بالقوه به شمار می‌آیند و فعلیت یافتنشان در عالم برزخ و عالم آخرت، عینیت یافتن و مجسم شدن آن‌هاست.
لاهیجی در مفاتیح الاعجاز برای تبیین و توضیح نظری تجسم اعمال، در شرح ابیات شبستری از قوت عنصری و تبدیل آن به موالید ثلاث (جماد، نبات، حیوان) شاهد می‌آورد. بدین معنا که قوت عنصری، که بالقوه موالید ثلاث محسوب می‌شود، در این جهان، به تدریج فعلیت می‌یابد و به جماد و نبات و حیوان تبدیل می‌گردد. بر این اساس، اعمال و اعتقادات آدمی در این جهان، حالت بالقوه دارند و در عالم برزخ و سپس در جهان آخرت، فعلیت می‌یابند و در هیئت‌های زیبا و زشت تجسم پیدا می‌کنند.

ج) نظری فلسفی- صدرایی: صدرالدین شیرازی نخستین متفکری است که نظری تجسم اعمال را در نظام فلسفی خویش وارد کرد و بدان صورت عقلی – فلسفی بخشید. ملاصدرا در این کار، هم از آیات و روایات بهره گرفت و هم از نظری عرفانی تجسم اعمال سود جُست. مبنای ملاصدرا در تبیین فلسفی تجسم اعمال، “تاثیر و تأثّر ذهن و عین یا نفس و جهان واقع در یکدیگر” است. براساس این تأثیر و تأثر، هر پدید بیرون ذهنی، در ذهن یا در نفس اثر می‌گذارد و هر صورت درون ذهنی یا هر صورت نفسانی نیز در واقعیت‌های بیرون ذهنی مؤثر است. مثلاً پدید‌ رطوبت، به عنوان صورتی بیرون ذهنی در حس، خیال و عقل تأثیر می‌کند و صورت محسوس و متخیل رطوبت در حس و خیال، و صورت کلی رطوبت در عقل پدید می‌آید. اختلاف صورت‌های پدید آمده از آن روست کهنحو اثر یک مؤثر در مواطن مختلف،متفاوت است. عکس مسئله هم صادق است، یعنی مثلاً، خشم که صورتی درون ذهنی یا نفسانی است، بیرون از ذهن اثر می‌گذارد و موجب برافروختگی چهر شخص خشمگین می‌شود، و بسا که این تاثیر، شدت بیشتری بیابد و خشم درونی، آتشی بیرونی پدید آورد و بدین ترتیب در عالم آخرت به صورت “آتشی که خدا افروخته، دل‌های [ناپاکان] را آتش می‌زند”. (همزه/6-7)

پس از ملاصدرا و نفوذ و رواج فلسف وی در میان متفکران ایرانی – اسلامی، بیشتر اندیشمندان تا روزگار حاضر از نظری تجسم اعمال جانبدرای کردند. از جمل‌ این اندیشمندان می‌توان از فیض کاشانی، سبزواری و علامه طباطبایی نام برد.
تجسم و جاودانگى اعمال و مکتسبات انسان
از قرآن کریم و اخبار و روایات پیشوایان دینى چنین استنباط مى‏شودکه نه تنها انسان باقى است و جاوید مى‏ماند، اعمال و آثار انسان نیز به نحوى ضبط و نگهدارى مى‏شود و ازبین نمى‏رود و انسان در نشئه قیامت تمام اعمال و آثار گذشته خود را «مصور» و «مجسم‏» مى‏بیند و مشاهده مى‏کند.اعمال‏و آثار خوب با صورتهاى بسیار زیبا و جالب و لذت بخش تجسم مى‏یابند و به صورت کانون لذت و بهجت در مى‏آیند،و اما آثار بد انسان با صورتهاى بسیار زشت و وحشت‏زا و مهیب و موذى تجسم مى‏یابند و به صورت کانون درد و رنج و عذاب در مى‏آیند (1) .
در اینجا به ذکر سه آیه از قرآن‏مجید و دو حدیث از رسول اکرم(ص)اکتفا مى‏کنیم.اما آیات: 1یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء، تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا (2) .
روزى که انسان هر کار نیک خویش را حاضر شده‏مى‏بیند و همچنین هر کار بد خود را، و دوست مى‏دارد که اى کاش میان او و کار بدش فاصله زیادى مى‏بود.
این آیه صراحت دارد که انسان عین این کارهاى نیک خویش‏را به صورت مطلوب و محبوب مى‏بیند و عین کارهاى بد خویش را مصور شده به صورتهایى مى‏بیند که‏سخت از آنها نفرت و وحشت پیدا مى‏کند و دوست مى‏دارد از آنها فرار کند یا آنها را ازاو دور کنند اما آنجا جاى فرار و یا جدا کردن عمل

انسان از انسان نیست،
;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.. 1راجع به اینکه نعیم و جحیم اخروى‏چیزى جز صور ملکوتى اعمال نیست رجوع شود به کتاب عدل الهى، بحث معاد. 2آل عمران/30
صفحه : 522
صورت تجسم یافته حاضر شده عمل انسان در آن‏جهان به منزله جزئى از وجود انسان است و جدا شدنى نیست.
2و وجدوا ما عملوا حاضرا (1) .
هرعملى که در دنیا انجام داده‏اند در آنجا حاضر مى‏بینند.
مفاد این آیه عینا مفاد آیه پیشین است.
3یومئذ یصدر الناس‏اشتاتا لیروا اعمالهم.فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره.
و من یعمل مثقال ذره شرا یره (2) .
دراین روز مردم بیرون مى‏آیند براى آنکه(در نمایشگاه عمل)اعمالشان‏به آنها ارائه شود.پس هر کس به وزن یک ذره کار خیر انجام دهد آن را در قیامت مى‏بیندو هر کس که به وزن یک ذره کار بد انجام دهد نیز آن را در آنجا مى‏بیند.
انسان باقى و جاوید است.اعمال و آثار انسان نیز باقى و مضبوط‏و جاوید است و انسان در جهان دیگر با اعمال و اخلاق و مکتسبات خود در این دنیا زندگى مى‏کند.
این مکتسبات و اعمال، سرمایه‏هاى خوب و یا بدو مصاحبان نیک یا زشت همیشگى انسان در جهان جاوید است.

اما حدیثها: 1گروهى از مسلمانان از راه دور به حضوررسول خدا مشرف شده بودند، ضمن سخنان خود از ایشان تقاضاى یک سلسله اندرز کردند.رسول اکرم چند جمله فرمود که یکى از آنها این است: «از هم اکنون رفیقان و مصاحبان و معاشران‏خوبى براى خود در جهان دیگر انتخاب کنید که در آن جهان، همراه و مصاحب زنده هر کس همانا اعمال و رفتارهاى تجسم یافته خود اوست.»(3)
;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;.. 1کهف/49 2زلزال/6 – 8 3[در نسخه دستنویس استاد شهید که براى چاپ‏داده بودند، در اینجا تذکر داده شد که گویا حدیث‏یا حدیثهاى دیگرى که مورد نظر بوده فراموش‏شده و در ذیل عنوان سخه خطى)ارجاع دادند، ولى افسوس که منافقان تحمل وجود او را نداشتند.]
صفحه : 523
انسان مؤمن به حیات جاویدان، همواره کمال دقت را در اندیشه‏هاو خلق و خوى‏ها و اعمال و رفتار خویش به کار مى‏برد، زیرا مى‏داند که به اینها به چشم یک سلسله امور زودگذرنباید نگاه کرد، اینها همه پیش فرستاده‏هاى انسان به دنیاى دیگر است و در دنیاى دیگر با این سرمایه‏ها باید زندگى کند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله تأثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا با word دارای 36 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله تأثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله تأثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا با word

چکیده  
مقدمه  
چارچوب مفهومی بنیادگرایی مسیحی  
بنیادگرایی مسیحی؛ سیاست و حکومت در آمریکا  
1 تأثیر آموزه‌های بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده  
1ـ1 حمایت از اسرائیل؛ اولویت سیاست خارجی آمریکا  
2ـ1 بنیادگرایی مسیحی و فروپاشی کمونیسم  
3ـ1 بنیادگرایی مسیحی و سیاست‌های خاورمیانه‌‌ای ایالات متحده  
4ـ1 بنیادگرایی مسیحی و گسترش میلیتاریسم در آمریکا  
نتیجه‏ گیری  
پی‌نوشت‌ها:  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله تأثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا با word

احمدوند، شجاع، «اسرائیل و ایدئولوژی صهیونیسم سیاسی»، پژوهش حقوق و سیاست، سال ششم، ش 12، پائیز و زمستان

ال.برگر، پیتر، دین خیزش گر و سیاست جهانی، ترجمه افشار امیری، تهران، پنگان، 1380

السماک، محمد و دیگران، «تخریب بیت المقدس و واکنش مسلمین»، ترجمه قبس زعفرانی، موعود، سال هشتم، ش 46، شهریور 1383

ازغندی، علی‌رضا، نظام بین الملل، بازدارندگی و همپایگی استراتژی، تهران، قومس، 1370

پیشگویی‌ها و آخرالزمان، مجموعه مقالات، تهران، موعود، 1385

جرجیس، فواز. ای، آمریکا و اسلام سیاسی، ترجمه سیدمحمدکمال سروریان، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382

جوویور، مری، درآمدی بر مسیحیت، ترجمه حسین قنبری، قم، ادیان، 1381

دورانت، ویل، تاریخ تمدن «اصلاح دینی، ج6»، ترجمه فریدون بدره‌ای و دیگران، چ سوم، تهران،‌آموزش انقلاب اسلامی، 1371

دهشیار، حسین، سیاست خارجی آمریکا و هژمونی، تهران، خط سوم، 1381

روستین، لئو، فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکایی، ترجمه محمد بقایی، تهران، حکمت، 1376

زرشناس، شهریار، نیمه پنهان آمریکا، تهران، کتاب صبح، 1381

سایزر، استیون، صهیونیسم مسیحی، ترجمه حمیده بخشنده و قدسیه جوانمرد، قم، طه، 1386

شوایتزر، پیتر، جنگ ریگان، ترجمه علیرضا عیاری، تهران، اطلاعات، 1384

صاحب خلق، نصیر، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، چ دوم، تهران، هلال، 1385

عبدالله‌خانی، علی، کتاب آمریکا، تهران، ابرار معاصر، 1383

فیلیپس، کوین، تئوکراسی آمریکایی، ترجمه شهریار خواجیان، تهران، اختران، 1387

قانون اساسی ایالات متحده آمریکا

کپل، ژیل، اراده خداوند، ترجمه عباس آگاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370

کگلی، چارلز دبلیو، ویتکوف ،اوجین آر، سیاست خارجی آمریکا؛ الگو و روند، ترجمه اصغر دستمالچی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه، 1382

گارودی، روژه، تاریخ یک ارتداد، ترجمه مجید شریف، چ سوم، تهران، رسا، 1377

لودتکه، لوتراس، ساخته شدن آمریکا، ترجمه شهرام ترابی، تهران، وزارت امور خارجه، 1382

لوران، اریک، جنگ بوش‌ها، ترجمه سوزان میرفندرسکی، تهران، نی، 1382

متقی، ابراهیم، تحولات سیاست خارجی آمریکا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376

مونتگومری وات، ویلیام، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379

محمدی، منوچهر، استراتژی نظامی آمریکا بعد از یازده سپتامبر، تهران،‌سروش، 1382

وایل، ام. جی. سی، سیاست در ایالات متحده آمریکا، ترجمه ابوذر گوهری مقدم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384

هال سل، گریس، تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدی، تهران، رسا، 1377

ـــــ ، یدالله، ترجمه قبس زعفرانی، چ دوم، تهران، هلال، 1385

هلال، رضا، مسیحیت صهیونیست و بنیادگرایی آمریکا، ترجمه علی جنتی، قم، ادیان، 1383

هی وود، اندرو، درآمدی بر ایده ئولوژی‌های سیاسی، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملی،1379

Auerdach, Jerold, Are we one Jewish Identity in the United States and Israel, New Jersey: Rutgers university press,

Bard, Mitchell G, “Deconstruction George W. Bush’s middle east strategy,” Fall

Domke, David, God willing Political fundamentalism in the white house, London: Pluto press

Froese, Paul and Menken, F. Carson, Social Science Quarterly Aus Holy war: Baler University,

Govern, P.mc, All American: why I believe in Football, God and the War in Iraq, New York: Harper Collins,

The Encyclopedia Americana: Americana Corporation, Vol

Kimball, Charles, When Religion Becomes Evil, New York: Harper Collins e-book

King, Salli B.”A Quaker Response to Christians Fundamentalism,” www.bym-rsf.org

Lewis, Bryan E, How Has Dispensationalist Affected American Policy in the Middle East: Ambridge University,

Lindsay, Hall, The Late Great Planet Earth, Michigan: Zonderran,

North, Gary, Millennialism and Social Theory, Texas: Tyler,

Smith, Robert O, “Toward a Lutheran Response to Christian Zionism, “ continent desk direct for Europe and the Middle East, Elca- Global Mission, March,

Specter, Stephen, Evangelicals and Israel: the Story of American Christian Zionism, New York: Oxford University press,

Iboden, William, Religion and American Foreign Policy, New York: Cambridge University press,

چکیده

بنیادگرایی جنبشی مذهبی است که بازگشت به اصول و بنیادها را مفروض گرفته و عمدتاً خواستار عبور از مدرنیسم و بازگشت به سنت‌ها می‌باشد. تصلّب، تأکید بر جامعیت دین، مخالفت با سکولاریسم و تأکید بر خشونت جهت پیشبرد اهداف، از ویژگی‌های اصلی جریان‌های بنیادگرا و از جمله بنیادگرایی مسیحی است. جنبش‌های بنیادگرا با چنین رویکردی درصدد تأثیرگذاری بر محیط پیرامون خود بوده‌اند

تحقیق حاضر به بررسی تأثیر آموزه‌های بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در چهار حوزه حمایت از اسرائیل، فروپاشی کمونیسم، سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا و گسترش میلیتاریسم در این کشور خواهد پرداخت

کلیدواژه‌ها: بنیادگرایی مسیحی، صهیونیسم مسیحی، ایالات متحده امریکا، سیاست خارجی ایالات متحده امریکا

 

مقدمه

بنیادگرایی مسیحی پدیده‌ای نو و محصول دوران مدرن است. این جنبش بین سال‌های 1910 تا 1915 و پس از انتشار سلسله مقالاتی از سوی رهبران محافظه‌کار کلیسا پدید آمد. این حرکت درصدد بود تا مسیحیت را در مقابل تهدیدهایی که از سوی مطالعات انتقادی بر انجیل و همچنین تئوری‌های داروین و در مجموع مشکلاتی که علوم جدید برای مسیحیت ایجاد کرده بود، حفظ کند. بنابراین بنیادگرایی مسیحی واکنشی به مدرنیسم و آموزه‌های اصلی آن است.1 اگرچه بنیادگرایان مسیحی برآنند که این جریان کاملاً مبتنی بر نص (کتاب مقدس) می‌باشد، اما پیدایش آن را به عنوان جنبشی دینی باید در نهضت دین‌‌پیرایی رصد کرد. نهضت دین‌پیرایی باعث احیای گرایش به عهد عتیق شد. حق تفسیر کتاب مقدس از انحصار مقامات کلیسا خارج و در دست عموم قرار گرفت. این جریان کمک فراوانی به رشد بنیادگرایی مسیحی کرد

مقصود از بنیادگرایی جریانی است که به خطاناپذیری کتاب مقدس معتقد است؛ یعنی تمسک به الفاظ انجیل و تورات. به همین دلیل بنیادگرایی مسیحی را به بنیادگرایی صهیونیستی نیز تعبیر می‌کنند، که به مفاهیم تحت‌‌اللفظی کتاب مقدس و پیشگویی‌های تورات در مورد بازگشت یهود به فلسطین اعتقاد دارد. این جریان را در دهه هفتاد قرن نوزدهم «جریان تدبیرگرا» نیز می‌نامیدند

مورخ غربی، ارنست‌.آر.ساندین، معتقد است که احیای بنیادگرایی نشان‌دهنده درگیری جامعه نوین با نظام اعتقادی مبتنی بر تدبیرگرایی و هزاره‌گرایی است؛ به این معنا که پروردگار بدون آگاهی انسان‌ها، تاریخ را به سمت بازگشت دوباره مسیح سوق داده تا بر هزار سال خوشبختی بر جهان حکومت کند. ساندین و متکلّم ایرلندی جان نلسون داربی اعتقاد دارند که در پایان قرن 19 جریان تدبیرگرا، تاریخ را به چند مرحله تقسیم کرد که آخرین مرحله آن بازگشت مسیح برای نجات مسیحیان به سوی بهشت قبل از پایان تاریخ (قیامت) است. در آن موقع جنگی در هرمجدون بین نیروهای خیر و شیطان رخ خواهد داد تا بدین‌گونه مسیح و پیروانش هزار سال بر جهان حکومت کنند

بنیادگرایی مسیحی همچون توتالیتاریسمِ قرن بیستم زائیده مدرنیسم است و به سان همزاد خود رو‌درروی خالق خود ایستاد. تشابه در منشأ پیدایش این دو جنبش، همسانی در شیوه مبارزه را به همراه نداشت. اریک فروم علت ایجاد حکومت‌های توتالیتر را جدایی انسان غربی از پناهگاه‌های اصیل خود می‌‌داند که مسبب چنین روندی مدرنیسم است. در چنین شرایطی انسان رهاشده از همه‌جا، در بیابان مدرنیسم سرگردان شده و به دنبال تکیه‌گاهی است که حکومت‌های توتالیتر همچون فاشیسم و نازیسم و رهبران فرهمندی چون هیتلر و موسولینی به عنوان پشتوانه‌های انسان سرگردان سربرآوردند و مورد اقبال عمومی قرار گرفتند. جنبش بنیادگرایی مسیحی نیز در چنین شرایطی شکل گرفت؛ اما برای تقابل با مدرنیسم راه دیگری را برگزید. توتالیتاریسم در پاسخ به تخریب عناصر هویت‌ساز، با ایجاد تکیه‌گاه‌های جدید، انسان مدرن را به سوی خود فرا خواند، در صورتی که بنیادگرایی مسیحی به دنبال بازسازی عناصر هویت‌ساز پیشامدرن بوده است. بی‌جهت نیست که جنبش بنیادگرایی مسیحی بر مخالفت با سکولاریسم، اندیویدوآلیسم و همچنین تحکیم بنیان خانواده تأکید بسیار دارد. شاید این جنبش به دنبال آن بوده تا خدا، دولت و خانواده را در کادوی بنیادگرایی مسیحی پیچیده و به انسان پسامدرن تقدیم کند. بنیادگرایی مسیحی ضمن تأکید بر عناصر سه‌گانه فوق، دین را محور قرار داده و همه امور را در سایه آن تفسیر می‌کند. چنین نگرش جامعی به دین (با تکیه بر عناصر پیشامدرن) موجب بروز تحولات گسترده در کشورهایی شده که بنیادگرایی در آنها نضج گرفته است. یکی از کشورهایی که جنبش بنیادگرایی در آن رشد یافته و موجب تغییرات گسترده شده، ایالات متحده امریکاست. در این تحقیق ما در پی پاسخ به این پرسش هستیم که بنیادگرایی مسیحی چه تأثیری بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا داشته است؟ بر مبنای این پرسش فرضیه خود را بر این اصل استوار کرده‌ایم که بنیادگرایی مسیحی در چهار حوزه حمایت از اسرائیل، فروپاشی کمونیسم، سیاست‏های خاورمیانه‌ای آمریکا و گسترش میلیتاریسم بر سیاست خارجی آمریکا تأثیر داشته است. در ذیل به تفصیل به این موضوع می‌پردازیم

 

چارچوب مفهومی بنیادگرایی مسیحی

بنیادگرایی واژه‌ای بحث‌برانگیز و در برخی موارد کاربرد آن مخاطره‌آمیز است، به ویژه در فضایی که برای منکوب کردن رقیب از آن استفاده گردد. از این منظر بحث و بررسی پیرامون این واژه قبل از ارائه چارچوب مفهومی از آن «ره به ترکستان بردن» است

 یکی از بهترین چارچوب‌ها پیرامون واژه بنیادگرایی از جانب چارلز کیمبال ارائه شده است. وی در اثر خود با نام آن‌گاه که مذهب شوم می‌شود، سه ویژگی اصلی را برای تمامی نمونه‌های بنیادگرایی برمی‌شمارد که بر اساس این ویژگی‌ها جریان بنیادگرایی از دیگر جریان‌های مذهبی و سیاسی متمایز می‌شود. ویژگی‌های عمومی جریان‌های بنیادگرا از دیدگاه کیمبال عبارتند از: 1 اعتقاد به آخرالزمان زودرس؛ 2 اعتقاد به جنگ مقدس؛ 3 ادعای کشف حقیقت مطلق. بر این اساس عیار جنبش‌های اجتماعی به لحاظ تعلق به جریان‌های بنیادگرا، با سه محک فوق مشخص خواهد شد

دومین چارچوب ارائه‌شده پیرامون مفهوم بنیادگرایی که در این مجال از آن بحث می‌شود، متعلق به اندرو هی‌وود است. وی از چهار ویژگی اصلی برای مرزبندی بنیادگرایی با سایر جریان‌های دینی و سیاسی نام می‌برد که عبارتند از: پیوند دین و سیاست، تعهد به ارزش‌ها و عقاید بنیادین، ستیز با نوگرایی و روحیه ستیزه‌جویی؛ هی‌وود در میان این ویژگی‌ها، مضمون اصلی بنیادگرایی عدم تمایز میان دین و سیاست را می‌داند.6 به همین دلیل پیتر ال.برگر بنیادگرایی را نقطه مقابل سکولاریزاسیون می‌داند و افول سکولاریزاسیون را در ارتباط مستقیم با پیشرفت بنیادگرایی برمی‌شمارد

تحقیق پیش‌رو ضمن بهره‌گیری از عناصر ارائه‌شده در چارچوب‌های فوق، از پیوند میان دین و سیاست به عنوان شاخصه اصلی جریان‌های بنیادگرا سود برده است و به عبارت دیگر به تبعیت از هی‌وود و برگر وجه اصلی تمایز میان بنیادگرایی با جریان‌های مشابه را جامعیت دین بنیادگر می‌داند. بنیادگرایی دین را از گوشه کنج عزلت بیرون کشیده و به تمامی عرصه‌های زندگی اجتمای و فردی تسری داده است. البته پیوند میان دین و سیاست تنها در کنار دیگر عناصر ارائه‌شده در چارچوب‌های فوق به ایجاد یک جریان بنیادگرا منجر می‌شود و صِرف اعتقاد به پیوند میان دین و سیاست موجب بنیادگرایی یک جنبش سیاسی مذهبی نمی‌شود‌

نکته مهم دیگر اینکه بنیادگرایی جنبشی کاملاً دینی است، بنابراین در جوامعی که به رشد و بالندگی می‌رسند، زمینه‌های دین‌داری به وفور یافت می‌شود؛ اما این نکته به این معنا نیست که در هر جامعه‌ای که دین‌داری رشد کرد درخت بنیادگرایی نیز تنومند می‌شود بلکه مهیا شدن تمامی زمینه‌های ذکرشده برای ایجاد یک جریان بنیادگرا ضروری است، ولی به هر حال جهت بررسی وجود و تأثیر یک جریان بنیادگرا، ابتدا باید زمینه‌های دینی موجود در آن جامعه بررسی شده و سپس این نکته واکاوی شود که آیا بنیادگرایی در چنین فضایی رشد کرده است یا خیر؟

بنیادگرایی مسیحی؛ سیاست و حکومت در آمریکا

تاکنون در میان جهانیان، مسلمانان متهم به بنیادگرایی بوده‌اند. ولی موضوع جدید جریان‌های بنیادگرا در میان مسیحیان مغفول مانده و یا دست‌کم گرفته شده است. کوین فیلیپس در مورد نقش مذهب در سیاست و حکومت ایالات متحده با عبارتی مقصود خود را بیان می‌کند: «بسیار دست‌کم گرفته شده؛» وی حتی معتقد است در مورد انتخابات و چگونگی رأی دادن مردم، اولین پرسشی که در نظر گرفته می‌شود، باید قومی – مذهبی باشد، نه پرسش‌هایی با مبنای اقتصادی، جغرافیایی، فرهنگی و;

برخلاف سایر کشورهای صنعتی، مذهب نقش اساسی در فرهنگ آمریکایی‌ها دارد.9 مطالعات اخیر در آمریکا نشان داده است که تقریباً 4 الی 5 درصد از جمعیت این کشور به خدا اعتقادی ندارند و بیش از 90 درصد مردم آمریکا معتقد به وجود خدا هستند. بنابراین تعداد افرادی که کاملاً ضدمذهب باشند، بسیار اندک است و این تعداد کمتر از تعداد افراد غیرمعتقد در دیگر کشورهای صنعتی است

مطالعه دیگری که در سال‌های اخیر در مورد نقش مذهب در جامعه آمریکا صورت گرفته است، نشان می‌دهد که 82 درصد آمریکایی‌ها خود را اصول‌گرا می‌دانند، درحالی که این نسبت در بریتانیا 55 درصد، در آلمان 54 درصد و در فرانسه 48 درصد است. همین مطالعات نشان می‌دهد که در آمریکا نسبت افرادی که هر هفته به کلیسا می‌روند 44 درصد است، در حالی که در آلمان 18 درصد، در انگلستان 14 درصد و در فرانسه 10 درصد است.11 البته صرف مذهبی بودن یک جامعه به معنای بنیادگرا بودن آن نیست، اما از آنجایی که بنیادگرایی جنبشی کاملاً مذهبی است بنابراین بستر اولیه برای رشد چنین جنبش‌هایی تنها در جوامع مذهبی مهیا است

آمارهای فوق جایگاه مذهب در میان جامعه آمریکا را به خوبی نشان می‌‌دهد. مذهب در میان جامعه آمریکا، جایگاهی رفیع دارد و نه تنها در امور شخصی و خصوصی، بلکه در تصمیم‌سازی‌های سیاسی نیز نقش اساسی دارد. البته فهم این مطلب که آیا در امریکا تأثیرگذاری مذهب بر سیاست و جنگ، از روی اعتقادات قلبی است و یا اینکه از مذهب به عنوان ابزار استفاده می‌شود، کمی مشکل است، اما همان‌گونه که دوتوکویل بیان می‌کند، اینکه همه آمریکایی‌ها به دین معتقدند یا خیر، امر کاملاً محتومی نیست، اما آنان به لزوم مذهب برای بقای نهادهای جمهوری اعتقاد دارند

یکی از پیامدهای عمده رشد بنیادگرایی در آمریکا، پیوند دین و سیاست در این کشور است. تمایل به این اعتقاد که آمریکا همواره کشوری سکولار بوده و دین را به عرصه‌های فردی زندگی انسان‌ها عقب رانده است، همواره در میان پژوهش‌گران مسایل آمریکا مطرح است. این تمایل ممکن است از دو عامل تأثیر پذیرفته باشد. اول اینکه آمریکا به عنوان یک کشور مدرن، عناصر مقوّم مدرنیسم، بخصوص سکولارسیم را پذیرفته است. عامل دوم که باعث کاهش نقش دین در سیاست آمریکا شده، قانون اساسی آمریکاست. نکات ذکرشده در اصلاحیه اول اصل هفتم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا پیرامون «منع کنگره در خصوص ایجاد مذهب»13، باعث شده که بسیاری بر این اعتقاد باشند که چون حکومت از دخالت در حریم مذهب منع شده است، مذهب نیز وارد حریم‌های سیاسی نشده و تنها به امور فردی می‌پردازد

عبارتی در اساس‌نامه دیوان عالی ایالات متحده آمریکا، به طور تلویحی دیدگاه مذهبی مستقر در فرهنگ آمریکایی را بیان می‌دارد. مضمون این عبارت بیان دارد که جامعه مدنی در رابطه با مذهب باید به طور تام و کمال بی‌طرف باشد؛ اما این عبارت تنها سیاست را از ورود به ساحت مذهب باز می‌دارد و به نوعی آزادی مذهبی را تضمین می‌کند؛ اما هیچ‌گاه مانع ورود مذهب به عرصه سیاست نمی‌شود. مردم آمریکا عموماً قانون عدم وجود مذهب رسمی در قانون اساسی این کشور را نوعی بی‌طرفی یا مخالفت با دین نمی‌پندارند. آنها نسبت به خودشان به عنوان کشور و ملتی که تحت مشیت الهی هستند، می‌اندیشند، آنها مذهب را نه تنها برای شخصیت و فرهنگ فردی، بلکه برای جامعه مدنی نیز مفید می‌دانند

کتاب مذهب و سیاست آمریکا از انتشارات دانشگاه کمبریج که توسط جمعی از نویسندگان برجسته تألیف شده است، درباره نقش مذهب در سیاست‌گذاری‌های آمریکا چنین می‌نویسد

پژوهشگران اجتماعی دست‌اندرکار بررسی سیاست‌های قرن بیستم تا همین اواخر فرض می‌کردند که مذهب در آمریکا امری خصوصی است و نفوذ عمومی کمی دارد. نتیجه این فرض چنین است که مذهب ارزش آن را ندارد که جامعه‌شناسان و محققان سیاسی به آن توجه کنند، آن‌گونه که ایشان به نژاد، سطح درآمد، تعلیم و تربیت و دیگر متغیرهای مهم اجتماعی توجه می‌کنند. پژوهش در باب آمریکای قرن نوزدهم، اساس این فرضیه‌ها را به لرزه درآورده است؛ اما تا ظهور راست‌مذهبی، پژوهشگران اهمیت مستمر مذهب در زندگی سیاسی را جدی نگرفته بودند

از زمانی که مهاجران اولیه پای به کیپ کد(Cape cad) نهادند، مذهب به عنوان عامل مهمی در سیاست آمریکا مطرح بوده است. هرچند که این تأثیر پس از روی کار آمدن راست‌مذهبی نمایان‌تر شد، اما همواره دین در آمریکا سیاست را تحت تأثیر خود قرار داده است. عامل مذهب، در انتخابات و میزان رأی‌دهی به سیاست‌مداران و همچنین تعیین سرنوشت منازعات سیاسی در آمریکا نقش مهمی دارد

چنانچه گفته شد، پیوستگی دین و سیاست پس از روی کار آمدن راست‌مذهبی و ائتلاف آن با محافظه‌کاران سیاسی، چهره خود را بیشتر نمایان کرد. دهه 1970 میلادی نقطه اوج این پیوستگی بود. روی کار آمدن رؤسای جمهوری چون کارتر و ریگان که خود را مسیحیان تازه متولدشده می‌دانستند، بسیاری از حقایق را آشکار کرد.17 بخصوص با روی کار آمدن ریگان چهره سیاست آمریکا دگرگون و یا به تعبیر بهتر آشکار شد. رئیس‌جمهور جدید تا حد زیادی از سوی نهضت‌های سیاسی ـ مذهبی حمایت می‌شد که خود را انجیل‌گرا یا بنیادگرا ‌دانسته و کاملاً بر روی صحنه شطرنج سیاسی، در جناح راست قرار می‌گرفتند. همچنین گروه‌های فشار متعددی تشکیل شد که هدف آنها تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر تصمیمات سیاسی آمریکا به منظور مسیحی‌کردن هرچه بیشتر این کشور بود


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 تحقیق معرفی رشته پزشکی به صورت اجمالی با word دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق معرفی رشته پزشکی به صورت اجمالی با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق معرفی رشته پزشکی به صورت اجمالی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق معرفی رشته پزشکی به صورت اجمالی با word :

هدف تربیت پزشک عمومی با خصوصیات زیر است:
1) در راه آشنایی بیشتر با مکتب و تزکیه و تعالی روح کوشا باشد. کمک به تامین بهداشت و درمان دردهای مردم را وسیله‌ای برای رضای خدا و تقرب به او بداند.
2) با فرهنگ اسلامی و نظام جمهوری اسلامی آشنا باشد و خود را ملزم به رعایت قوانین و مقررات حاکم به جامعه اسلامی بداند.
3) از شناخت مسائل عمده بهداشت و درمان و نظام ارائه خدمات بهداشتی و درمانی کشور به قدر کافی برخوردار و از مسئولیت‌ها و وظایف خود در این نظام آگاه باشد.
4) قابلیت علمی و عملی کافی در تشخیص بیماری‌ها و ارجاع بیماران به سطوح بالاتر بهداشتی و درمانی کشور و شرکت در برنامه‌های پیشگیری و بهداشت عمومی را دار باشد.
5) قادر به استفاده از آخرین منابع علمی و بهره‌گیری از اطلاعات جدید کار خود باشد.
دوره آموزش دکترای حرفه‌ای پزشکی شامل مراحل زیر است:
الف ) علوم پایه: طول این دوره 2 سال است که در پایان این دوره دانشجو در آزمونی شامل کلیه دروس این دوره شرکت می‌کند و در صورت موفقیت به دوره بعدی راه می‌یابد. هر دانشجو حداکثر دوبار می‌تواند در این آزمون شرکت کند.
ب) فیزیوپاتولوژی : طول این دوره 6 ماه است و طی آن دانشجو ضمن آگاهی از مبانی فیزیولوژیک ، با مکانیزم بیماریها و عوامل موثر در آنها به طریق تحلیل گرانه آشنا می‌شود و نشانه‌های بیماریها و تشخیص و درمان آنها را یاد می‌گیرد.
ج ) کارآموزی بالینی : طول این دوره 20 ماه است و هدف شناخت آثار و علائم بیماریها از دیدگاه بالینی و آزمایشگاهی به دست آوردن توانایی‌های لازم در به کاربردن اندیشه ، استدلال و نتیجه‌گیری سریع، به منظور برخورد منطقی و صحیح با بیمار و طراحی عملیات پیشگیری درمانی است.
د) کارورزی بالینی: طول دوره 18 ماه است و هدف پرورش مهارتها، تقویت قدرت تصمیم‌گیری ، افزایش اتکاء به نفس و تکمیل پرورش اندیشه از طریق رویارویی مستقیم کارورز با مسائل بهداشتی ، درمانی و تقبل مسوولیت مستقیم امور بهداشتی، درمانی به عهده همه است.
هـ ) کارورزی: دانشجویان قبل از شروع مرحله کارورزی ، در کنکور کارورزی که شامل کلیاتی از دروس پایه و اصلی و عمومی فیزیولوژی علوم بالینی است و به طور سراسری برگزار می‌شود شرکت می‌کنند چون گذراندن موفقیت‌آمیز این آزمون برای راه‌یابی به دوره کارورزی ضروری است. فارغ‌التحصیلان ملزم به خدمت در مناطق محروم کشور هستند.
تواناییهای فارغ‌التحصیلان
فارغ‌التحصیلان این رشته می‌توانند بعد از پایان تحصیلات، مسوولیتهای متفاوتی را عهده‌دار شوند، از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1) تشخیص – درمان و پیگیری بیماران در مطبهای شخصی، درمانگاهها و بیمارستانها.
2) مدیریت و سرپرستی مراکز ارائه خدمات بهداشتی و درمانی.
3) مشارکت در امر تحصیلی و پژوهشی در ارتباط با بیماریهای مختلف.
دوره پزشکی شامل 4 مرحله : علوم پایه ، فیزیوپاتولوژی (نشانه‌شناسی) ، کارآموزی و کارورزی می‌باشد. مرحله علوم پایه درواقع عامل ارتباطی‌ای بین درسهای دبیرستان و پایه با درسهای تخصصی پزشکی است، بدین ترتیب که شامل آن قسمت از درسهای پایه است که به بدن انسان مربوط می‌شود؛ برای مثال، بیوشیمی قسمتی از علم شیمی است که در مورد شیمی بدن موجود زنده (در این‌جا انسان)‌ صحبت می‌کند و همین‌طور سایر درسهای این مرحله که در بخش درسها شرح داده می‌شوند. مرحله شناخت نشانه و علایم بیماری و چگونگی پیدایش علایم بیماری، در ارتباط با عامل بیماری‌زا و چگونگی پیدا کردن آن در معاینه‌ها و آموزش نظری دستگاههای تشخیص ، بدون توجه به درمان است. در این دوره ، دانشجو مفهوم بیماری و علایم آن و نحوه تشخیص آن را به صورت نظری مطالعه نموده،‌ چگونگی آن را با توجه به درسهای علوم پایه فرا می‌گیرد

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

  مقاله جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی با word دارای 114 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی با word :

<p style=”text-align: right;”>جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی</p>
<p style=”text-align: right;”>پیشگفتار:<br />

مطلبی که به دنبال می آید، رساله نظری نگارنده است. این تحقیق به بررسی نگاه، جایگاه دیدن و فرآیند بینایی در هنر عکاسی می پردازد.<br />
از گذشته تا کنون برای نگارنده این سوال مطرح بود که عکاس به عنوان هنرمند چگونه جهان رودرروی خود را گزینش می‌کند. این دغدغه از ابتدای تحصیل ذهن مرا به خود مشغول کرد. در سال آخر تحصیل هنگامی که جهت انتخاب پروژه پایان‌نامه به استاد راهنمایم رجوع کردم، موضوع خود را به ایشان گفته و ایشان عنوان نگاه و معنا در عکاسی را برای من انتخاب کردند و از من خواستند تا به مطالعه این موضوع بپردازم. پس از یافتن چند منبع و پیگیری در مورد چند عکاس و چند نظریه پرداز در حوزه هنر و عکاسی موضوع پیشنهادی را پذیرفتم و شروع به فعالیت کردم.<br />

رساله مذکور دارای بحث بنیادی و نظری است. عکاسان هنگام ثبت عکسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشه درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عکاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عکاس تصویر خود را ثبت می کند – در این فرآیند چشمها عمل نمی کند بلکه جهان، جهان عکاس که همان گذشته، حال و تجربیات و نحوه اندیشیدن اوست که در سطح عکسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظه رویت و گزینش کادر و ثبت تصویر استوار است.<br />

تحقیق شامل یک چکیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عکاسی و پنج فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس، گزینش کادر و زیبایی شناسی عکس می باشد. در پایان یک فهرست منابع و مآخذ و یک گزارش عملی درج شده است. نگارنده خود معتقد است که این دو مقاله نظری پیچیده، اما در عین حال مهم‌اند. نظریه ژاک لکان درباره فرآیند بینایی و نظریه رولان بارت در زمینه عکاسی همچنان برای من سنگین، اما قابل احترام است. بدیهی است می بایستی حوزه مطالعات دانشجویان عکاسی و همچنین خودم گسترش یابد تا این گونه موارد را بیشتر درک کنیم.<br />

در پایان هیچ ادعایی در کامل بودن این تحقیق ندارم و امیدوارم در پژوهشهای بعدی بیشتر در باره عکاسی فرا گیرم.<br />
در اینجا بر خود واجب می دانم از استاد گرامی، جناب آقای شهاب الدین عادل که مرا در تمامی مشکلات و در تمامی دوران تحصیل راهنمایی کردند، کمال سپاسگذاری را به جا بیاورم.</p>
<p style=”text-align: right;”>نگارنده<br />
شادی احمدی ناقدی</p>
<p style=”text-align: right;”>مقدمه<br />
<br />
عکاسی‌<br />

اندیشه‌ انتقادی‌ در باب‌ عکاسی‌ در سده‌ی‌ بیستم‌، بحث‌هایی‌ در قبال‌ قبول‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ درابتدای‌ این‌ قرن‌، آثاری‌ در باره‌ تأثیر عکاسی‌ بر رسانه‌های‌ هنری‌ قدیمی‌تر، تحول‌ تاریخ‌ این‌ رسانه‌ و آثار آخر نویسندگان‌ و در راستای‌ ارائه‌ی‌ نظریه‌ی‌ در باره‌ این‌ رسانه‌ را در بر می‌گیرد.<br />
بسیاری‌ از آثار متأخر در زمینه‌ عکاسی‌ معطوف‌ به‌ جریانهای‌ گوناگون‌ اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در راستای‌ شالوده‌شکنی‌مدرنیسم‌ در هنر است‌.<br />
در نظر نویسندگان‌ و هنرمندانی‌ که‌ این‌ آثار اخیر را عرضه‌ کرده‌اند، پسی مدرنیسم‌ را بحرانی‌ در فرآیند بازنمایی‌ غرب‌تعریف‌ کرد و عکاسی‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را در آن‌ ایفا کرده‌ است‌.<br />

بسیاری‌ از نظریه‌پردازان‌ مطرح‌ حوزه‌ی‌ عکاسی‌ را به‌ خاطر سرشت‌ بینا رشته‌ایی‌اش‌ مورد توجه‌ قرار می‌دهند. شاید تنها خصلت‌ غالب‌ این‌ رسانه‌ انعطاف‌پذیری‌اش‌ باشد. این‌ نکته‌ با کاربردهای‌ گوناگون‌ این‌ رسانه‌ در عرصه‌ فرهنگ‌روشن‌ می‌شود. کاربردهایی‌ که‌ تنها بخش‌ اندکی‌ از آنها وجه‌ی‌ هنری‌ دارند.<br />
نخستین‌ تاریخ‌ جامع‌ عکاسی‌ بو مونت‌ نیوهال‌ بود. به‌ عنوان‌ کاتالوگ‌ نمایشگاهی‌ در «موزه‌ هنر مدرن‌» با نام‌ «عکاسی‌: 1937-1839» نوشته‌ بود، که نقش‌ بسیار مهمی‌ در مورد پذیرش‌ قرارگرفتن‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ مشروع‌ ایفاکرد.<br />
در اوایل‌ سده‌ بیستم‌، شکافی‌ میان‌ دو گونه‌ عکاسی‌ در آمریکا پدید آمد؛ گونه‌یی‌ که‌ از خصلت‌ اجتماعی‌ این‌ رسانه‌ بهره‌می‌گرفت‌ و گونه‌‌ئی‌ که‌ با برداشت‌ ناب‌گرایانه‌ی‌ عکاسی‌ «هنری‌» همخوان‌ بود.<br />

این‌ شکاف‌ موجود میان‌ عکاسی‌ هنری‌ و عکاسی‌ مستند رویارویی‌ دو اسطوره‌ی‌ عامیانه‌ یکی‌ نمادگرا و دیگری‌واقع‌گراست‌.<br />
در کار ناب‌گرایان‌، از آن‌ جا که‌ هنر بیان‌ حقیقت‌ درونی‌ به‌ شمار می‌رود عکاسی‌ یک‌ نهان‌ بین‌ است‌. اما در عکاسی‌مستند عکاس‌ یک‌ شاهد و عکس‌ گزارشی‌ از حقیقت‌ تجربی‌ است‌.<br />

در اروپا عکاسان‌ اجتماعی‌، کارشان‌ را بر پایه‌ی‌ واقع‌ گرایی‌ طبقاتی‌ استوار کرده‌ بودند. والتر بنیامین‌ از نخستین‌نظریه‌پردازانی‌ بود که‌ در بستری‌ سیاسی‌ در باره‌ عکاسی‌ دست‌ به‌ قلم‌ برد. او تأثیر تکنولوژی‌ بر شاخه‌های‌ مختلف‌ هنر را مورد توجه‌ قرار داده‌ است.‌ با تکثیر مکانیکی‌ که‌ به‌ واسطه‌ عکاسی‌ امکان‌پذیر شد اقتدار اثر هنری‌، یا به‌ تعبیر بنیامین‌«هاله‌»ی‌ بی‌همتای‌ آن‌ از بین‌ می‌رود. حال‌ انبوه‌ نسخه‌های‌ بدل‌ جای‌ نسخه‌ی‌ اصل‌ را می‌گیرد. یکی‌ از عمیق‌ترین‌ عواقب‌ تکثیر مکانیکی‌ برای‌ هنر که‌ بنیامین‌ در مقابله‌ خود به‌ آن‌ پرداخته‌ رسیدن‌ به‌ این‌ تصور می‌باشد که‌ هنر دیگر مبتنی‌بر آئین‌ نبوده‌، بلکه‌ بر پایه‌ی‌ سیاست‌ استوار شده‌ است‌. اساس‌ این‌ تصور را کاهش‌ فاصله‌ی‌ موجود میان‌ بیننده‌ و اثرهنری‌ تشکیل‌ می‌داد. با افزایش‌ دست‌رس‌پذیری‌ اثر هنری‌، ارزش‌ آئینی‌ آن‌ کاهش‌ می‌یابد.<br />

سرآغاز اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در هنر را می‌توان‌ در ساختارگرایی‌ و پساساختارگرایی‌ به‌ ویژه‌ در نوشته‌های‌ رولان‌ بارت‌ یافت‌. نوشته‌های‌ بارت‌ اهمیت‌ خاصی‌ در زمینه‌ی‌ عکاسی‌ و تکوین‌ یک‌ «نظریه‌ی‌ عکاسی‌» دارند. بارت‌ در مقاله‌ی‌ «پیام‌عکاسانه‌» (1961) «نوع‌» خاصی‌ از عکاسی‌ یعنی‌ عکاسی‌ مطبوعات‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. جریان‌های‌ تازه‌ دنیای هنردر اواخر دهه‌ی‌ هفتاد عکاسی‌ را در محور نقدهای‌ خود بر مقوله‌ی‌ «بازنمایی‌» قرار دادند. این‌ روی‌ کرد متخصصان‌ هنرمفهومی‌ به‌ عکاسی‌ در اواخر دهه‌ی‌ شصت‌ و در دهه‌ی‌ هفتاد، اساساً از اشتیاقی‌ مدرنیستی‌ به‌ خلق‌ هنری‌ نشأت‌می‌گرفت‌ که‌ برداشتهای‌ سنتی‌ از ماهیت‌ هنر را متزلزل‌ می‌سازد.<br />

«دامنه‌ی‌ تأثیرگذاری‌ هنر مفهومی‌ حوزه‌های‌ سنتی‌تر عکاسی‌ را نیز فرا گرفت‌. اگرچه‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌مدرنیستی‌ پذیرفته‌ شده‌ بود، مقتضیات‌ این‌ هدف‌، یعنی‌ خلوص‌ و خودآئینی‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ رسانه‌، دیگر از جمله‌مسائل‌ مطرح‌ در دنیای‌ هنر به‌ شمار نمی‌رفتند. جالب‌ آن‌ که‌ توجه‌ فزاینده‌ به‌ این‌ رسانه‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود ارزش‌ اقتصادی‌آن‌ در دنیای‌ هنر را افزایش‌ داده‌ است‌. محوریت‌یابی‌ عکاسی‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ عکاسی‌ دیگر چون‌ گذشته‌ در دنیای هنر غریبه‌ نیست‌. در دهه‌ی‌ هشتاد دنیای‌ هنر به‌ طرز فزاینده‌یی‌ به‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ راهی‌ برای‌ برقراری تماس‌ تازه‌یی‌ باامور اجتماعی‌ و درنتیجه‌ به‌ عنوان‌ وسیله‌ برای‌ جان‌بخشی‌ دوباره‌ به‌ کالبد هنر توجه‌ نشان‌ داد. عکاسی‌ در اکثر آثار این‌دوره‌ محملی‌ برای‌ نقد محسوب‌ می‌شود؛ آثار اولیه‌ سیندی‌ شرمن‌ معطوف‌ به‌ راه‌یابی‌ به‌ نوع‌ نگاه‌ عکس‌های‌ فیلم‌های‌هالیوودی‌ به‌ منظور افشای‌ ایدئولوژی‌ عامل‌ در آن‌ها بود.<br />

در دهه‌ نود، جاناتان‌ کرری‌ (1990) با مردود دانستن‌ روایت‌ خطی‌ پیشرفت‌ فنی‌ که‌ از «اتاقِ تاریک‌» (کامرا آبسکورا)آغاز شده‌ به‌ عکاسی‌ امروزی‌ می‌انجامد، سرمشق‌ تازه‌یی‌ برای‌ تفکر در باب‌ عکاسی‌ در چهار چوب‌ چشم‌انداز غرب‌ ارائه‌ می‌کند. نظری‌ در اوایل‌ سده‌ی‌ نوزدهم‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ طی‌ آن‌ راستای‌ بحث‌ از نورشناسی‌ هندسی‌ به‌برداشت‌ فیزیولوژیکی‌ از بینایی‌ معطوف‌ می‌شود. در گزارش‌های‌ تاریخی‌ پیشین‌ از سیر تحولات‌ عکاسی‌ «اتاق ِتاریک‌» به‌ عنوان‌ الگوی‌ دوربینهای‌ امروزی‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیرد اما او در بحث‌ خود این‌ طرز فکر را کنار می گذارد وسرمشق‌ جدید او تازه‌ ترین‌ جهت‌گیری‌های‌ رسانه‌ی‌ عکاسی‌ به‌ سوی‌ فن‌آوری‌های‌ رایانه‌ای‌ است‌.»</p>
<p style=”text-align: right;”>فصل‌ اول‌:<br />

دستگاه‌ بینایی‌</p>
<p style=”text-align: right;”><br />
دستگاه‌ بینایی‌<br />
نور از طریق‌ قرنیه‌ شفاف‌ وارد چشم‌ می‌شود. مقدار‌ نوری‌ که‌ وارد چشم‌ می‌شود، تابع‌ قطر مردمک‌ است‌، سپس‌عدسی‌، نور را برروی‌ سطح‌ حساس‌ به‌ نام‌ شبکیه‌ متمرکز می‌سازد عدسی‌ چشم‌ تقریباً همانند عدسی‌ دوربین‌ کارمی‌کند. قسمتهای‌ اصلی‌ چشم‌ انسان‌ در (تصویر 1-1) مشخص‌ شده‌ است‌. <br />
انقباض‌ و انبساط‌ مردمک‌ بوسیله‌ دستگاه‌ عصبی‌ خودمختار تنظیم‌ می‌شود. بخش‌ پاراسمپاتیک‌ تغییرات‌اندازه‌ مردمک‌ را بر حسب‌ تغییرات‌ میزان‌ روشنایی‌ کنترل‌ می‌کند. (همانند دیافراگم‌ دوربین‌ عکاسی‌) بخش‌ سمپاتیک‌نیز اندازه‌ مردمک‌ را کنترل‌ می‌کند، و در شرایط‌ هیجانی‌ شدید، چه‌ خوشایند یا ناخوشایند، موجب‌ باز شدن‌ مردمک‌می‌شود. حتی‌ تحریکات‌ هیجانی‌ خفیف‌ نیز، اندازه‌ مردمک‌ را به‌ گونه‌ای‌ منظم‌ تغییر می‌دهد. (تصویر 2-1) شبکه‌ سطحی‌ که‌ درقسمت‌ عقب‌ چشم‌ قرار گرفته‌، در برابر نور حساس‌ است‌، و سه‌ لایه‌ اصلی‌ دارد:<br />
الف‌: میله‌ها و مخروط‌ها.<br />

یاخته‌هایی ‌ هستند حساس‌ در برابر نور (گیرنده‌های‌ نور) که‌ انرژی‌ نورانی‌ را به‌ علامتهای‌ عصبی‌ تبدیل‌ می‌کنند.<br />
<br />
ب‌: یاخته‌های‌ دوقطبی‌.<br />
این‌ یاخته‌ها با میله‌ها و مخروط‌ها در ارتباطند.<br />
ج‌: یاخته‌های‌ عقده‌ای‌<br />

رشته‌های‌ آنها عصب‌ بینایی‌ را تشیل‌ می‌دهد. (تصویر 3-1) ‌‌‌عجیب‌ است‌ که‌ میله‌ها و مخروطها لایه‌ پشتی‌ شبکیه‌ را تشکیل‌می‌دهند. امواج‌ نور نه‌ تنها باید از عدسی‌ و مایعاتی‌ که‌ کره‌ چشم‌ را پر می‌کنند. که‌ هیچکدام‌ وسایل‌ مناسبی‌ برای‌ انتقال‌نور نیستند – ، بگذرند، بلکه‌ باید از شبکه‌ رگهای‌ خون‌ و یاخته‌های‌ عقده‌‌ای نیز که‌ در داخل‌ چشم‌ قرار دارند، عبور کنند تا به‌گیرنده‌های‌ نوری‌ برسند، (جهت‌ پیکان‌ها‌ در (تصویر3-1 ) نشانگر جهت‌ نور است‌). اگر به‌ یک‌ زمینه‌ همگون‌، مانند آسمان‌ آبی‌، خیره‌شوید، می‌توانید حرکت‌ خون‌ را در داخل‌ رگهای‌ خونی‌ شبکیه‌ که‌ در جلو میله‌ها و مخروطها قرار دارند، ببینید. دیواره‌رگهای‌ خونی‌ به‌ صورت‌ یک‌ جفت‌ خط‌ باریک‌ در پیرامون‌ مرکز دید چشم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، و نیز اشیاء پولک‌ مانندی‌را می‌بینید که‌ به‌ نظر می‌رسد بین‌ این‌ خطوط‌ باریک‌ در حرکت‌ هستند، اینها همان‌ گلبولهای‌ قرمز خون‌ هستند، که‌ دررگها شناورند.<br />

حساسترین‌ بخش‌ چشم‌ (در روشنایی‌ عادی‌ روز) قسمتی‌ از شبکیه‌ است‌ که‌ لکه‌ زرد نام‌ دارد. در فاصله‌ای‌ نه‌ چندان‌دورتر از لکه‌ زرد، یک‌ ناحیه‌ غیر حساس‌ وجود دارد که‌ آن‌ را نقطه‌ کور می‌نامند؛ در این‌ ناحیه‌ است‌ که‌ رشته‌‌های عصبی‌یاخته‌های‌ عقده‌ای‌ شبکیه‌ به‌ هم‌ می‌رسند، و عصب‌ بینایی‌ را تشکیل‌ می‌دهند. گرچه‌ ما معمولاً متوجه‌ نقطه‌ کورنمی‌شویم‌، اما وجود آن‌ را می‌توان‌ به‌ آسانی‌ نشان‌ داد.<br />

میله‌ها و مخروط‌ها، مهمترین‌ یاخته‌های‌ شبکیه‌، گیرنده‌های‌ نوری‌ هستند، یعنی‌ میله‌های‌ استوانه‌ای‌ و مخروطهای‌پیازی‌ شکل‌. مخروطهایی‌ که‌ فقط‌ در بینایی‌ روز فعال‌ هستند به‌ ما امکان‌ می‌دهند، هم‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ (سفید، سیاه‌ ورنگهای‌ خاکستری‌ بین‌ این‌ دو) و هم‌ رنگهای‌ فامی‌ (قرمز، سبز، آبی‌، زرد) را ببینیم‌. میله‌ها بیشتر در شرایط‌ کم‌ نور(روشنایی‌ گرگ‌ و میش‌ شب‌) فعالند. و فقط‌ دیدن‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ را میسر می‌سازند – درست‌ مانند تفاوت‌ فیلم‌ سیاه‌ وسفید و رنگی‌ که‌ از لحاظ‌ حساسیت‌، معمولاً فیلم‌های‌ سیاه‌ و سفید از حساسیت‌ بیشتری‌ برخوردارند.<br />

در سطح شبکیه بیش از 6 میلیون مخروط و 100 میلیون میله به طور ناهمسان پراکنده اند. در مرکز لکه زرد فقط مخروطها قرار دارند و 50000 مخروط در ناحیه کوچکی به مساحت یک میلی متر مربع جمع شده اند، در ناحیه خارج از لکه زرد، هم میله ها وهم‌مخروطها یافت می‌شوند و‌هرچه از مرکزشبکیه به پیرامون آن نزدیک می‌شویم، از تعدادمخروطها کاسته می‌شود.درناحیه لکه زرد نسبت‌به نواحی پیرامونی،جزئیات بهتردیده می‌شود. <br />

اگر بخواهیم چیزی را روشنتر ببینیم، باید مستقیم به آن نگاه کنیم تا تصویر آن روی لکه زرد بیفتد. در ناحیه پیرامون با برخورداری از میله های حساس بیشتر، مناسب ترین ناحیه برای تشخیص نقاط کم نور است. (تفکیک دیداری بهتر صورت می گیرد).</p>

<p style=”text-align: right;”>فصل‌ دوم‌:<br />
ژاک لکان‌<br />
(Jacgues Lacan)<br />
<br />
ژاک‌ لکان ‌<br />
(Jacgues Lacan)<br />

او یک روان‌کاو فرانسوی‌ بود. او مقتدرانه‌ترین‌ و چشم‌گیرترین‌ تأثیرات‌ را بر متفکران‌ درون‌ و بیرون‌ حوزه‌ی‌ روان‌ کاوی‌گذاشته‌، موجب‌ پیشرفت‌هایی‌ در نقادی‌ ادبی‌، فلسفه‌، فمینیسم‌ و نظریه‌ی‌ سینما شده‌ است‌. او در سال‌ 1934 ‌به‌عضویت‌ «مؤسسه‌ی‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» درآمده‌ بود، در سال‌ 1952 به‌ همراه‌ جمعی‌ «انجمن‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» رابنیان‌ کرد. او در سال‌ 1963 «آموزشگاه‌ فرویدی‌ پاریس‌» را بنیان‌ گزاری‌ کرد. لکان‌ در طول‌ دهه‌ی‌ سی توجه‌ خاصی‌ به‌سورئالیست‌ها داشت‌ سورئالیسم‌ تأثیر حائز اهمیتی‌ بر لکان‌ گذاشت‌؛ بسیاری‌ از اشارات‌ ادبی‌ که‌ در نوشته‌های‌ لکان‌یافت‌ می‌شوند اشاراتی‌ به‌ آرا و آثار مؤلفان‌ سورئالیست‌ بوده‌ و سبک‌ خود وی‌ نیز از جهاتی‌ مرهون‌ آثار آنان‌ می‌باشد.به‌ نظر لکان‌ «روان‌شناسی‌ “من‌”»

حاکی‌ از منطبق‌ سازی‌ فرد با یک‌ محیط‌ پیرامونی‌ و نادیده‌ انگاشتن‌ این‌ کشف‌ فرویدی‌بود که‌، همچنان‌ که‌ مرحله‌ی‌ آینه‌یی‌ اثبات‌ می‌کند، «من‌» (ego) محصول‌ همذات‌ پنداری‌ بیگانه‌ساز بوده‌، هم‌ ارز سوژه‌ نبوده‌، و بنابراین‌ نمی‌تواند حاکم‌ موضع‌ خویش‌ باشد. به‌ عقیده‌های‌ او معنا در او از طریق‌ زنجیره‌ی‌ از دال‌هاپدید می‌آید؛ معنا در یک‌ عنصر واحد موجود نیست‌. اگرچه‌ لکان‌ کار اصلی‌ خود را تثبیت‌ موقعیت‌ روان‌ کاوان‌ و دفاع از بازگشت‌ به‌ فروید می‌دانست‌، با این‌ حال‌، اثار او کاربست‌های‌ گوناگونی‌ یافته‌ و به‌ جزئی‌ از حوزه‌ی‌ فرهنگی‌عمومی‌یی‌ بدل‌ شده‌اند.</p>

<p style=”text-align: right;”>1-2-لحظه‌ی‌ رویت‌-چگونگی‌ دیدن‌ازدیدگاه‌ ژاک‌ لکان‌<br />
دیدن‌ عبارت‌ است‌ از داشتن‌ مفهومی‌ از چیزی‌ که‌ مقابل‌ چشم‌های‌ ما قرار دارد بی‌ آن‌ که‌ نیازی‌ به‌ فکر کردن‌ در باره‌ آن‌باشد.<br />
به‌ منظور درک‌ کردن‌ این‌ تجربه‌ که‌ فکر کردن‌ در آن‌ نقشی‌ بازی‌ نمی‌کند باید به‌ دنیای‌ بصری‌ دوران‌ کودکی‌، به‌ اصل‌ ومنشاء درک‌ فضا برای‌ همه‌ ما بازگردیم‌. گویی‌ که‌ هنر، سینما و عکاسی‌ بطور تصادفی‌ در آن‌ حوزه‌ قرار می‌گیرد. نوزاد دوتا شش‌ ماهه‌ فرشته‌وار لبخند می‌زند. احتمالاً فکر می‌کند فرشته‌ کوچکی‌ روی‌ سقف‌ اتاق در پرواز است‌.<br />
زمانی با صورتی‌ که‌ منظره‌ای‌ برای‌ نگاه‌ کردن‌ بشمار می‌رود – از چشم‌های‌ مادرش‌ گرفته‌ تا چشمهای‌ آدمک‌ مقوایی‌ که‌ به‌ اونشان‌ داده‌ می‌شود – واکنش‌ کاملاً شادمانه‌ او لبخند است‌، لبخند زیبایی‌ که‌ در برخورد با هر چشمی‌ خوشامدگویی‌می‌کند.<br />

تا زمانیکه‌ تمایزی‌ بین‌ چیزها برقرار نیست‌ همه‌ آن‌ها یکی‌ و یکسان‌ بنظر می‌رسند، به‌ چیزی‌ فکر کرده نمی‌شود، همه چیز جنبه بلاواسطه دارد.<br />
از نظر نوزاد، شب یا روز، خوابیدن یا بیدار بودن، اشیاء یا اشخاص وجود ندارد. او در تجربه اولیه لذت، تقریباً در خارج از زمان غرقه می‌شود و با ابدیت و شفافیت همه جا پیوند می خورد.<br />

او در بهشت شکلهای سیال، عجین شده در دنیای پیش از شناخت رنگها و نورهای اولیه بسر می برد ولیکن در لبه مرحله آشنایی با رنگ و فرم زندگی می‌کند.<br />
با وجود این، از آن چه چشمهایش می بیند، ادراکی ندارد. آنگاه، با ادراک، اشتیاق توأم با نگرانی و دلهره پدید می آید.<br />
حدود شش ماهگی، نوزاد از لبخند زدن به هر کسی، جز مادر خود، یعنی نخستین حامی و دستیارش، دست می کشد. شروع می‌کند به دوست داشتن «موجود» دیگری – آن (دیگر)ی است. اکنون می داند که او، یعنی مادرش، وجود دارد، درون و بیرون را کشف می‌کند و آنچه را می بیند تشخیص می دهد، و فضای دوروبر، صرفاً تصویری بر صفحه چشم او نیست که سابقاً (کلیت)ی بی اعتبار بشمار می رفت.<br />

چشم از آن چه می بیند جدا می‌شود و به صورت عضوی مجزا درمی آید: نماد فقدان حالت اولیه. <br />
با این فقدان اولیه است که آگاهی از وجود «فاعل» حاصل می‌شود.<br />
در این مرحله، نوزاد منظر چیزها را آنسان که ظاهر می شوند به کناری می‌گذارد و آن ظاهر، حالت صورتک برای او پیدا می‌کند.<br />
چه سقوطی! نوزاد در این جا در زمان حال به چرخش درمی آید و همزمان تشخیص می دهد که در این جا و زیر سقف آسمان (روی زمین) است. <br />
نوزاد از دیدن چشمهای خود درآینه شگفت زده می‌شود. در این جا ضروری است که جریان را بطور دقیق تر بررسی کنیم. در این جا، من (نوزاد) در مقابل آینه ایستاده ام، درحالی که فکر می کنم. ضمناً تلاش به عمل می آورم بین تصویری که می بینم و (موجود)ی که حس می کنم – که خود من باشد – ارتباطی برقرار کنم و ادراک من بین این فاصله، از سویی به سوی دیگر، نوسان می‌کند تا این که سرگیجه می گیرم.<br />

من در حالتی از همپاشیدگی بصری که سرانجام غیر قابل تحمل می‌شود گرفتار می شوم.<br />
عامل مخربی برای محق بودن خود در این چندتایی بودن تصاویری که به پس و پیش بازتاب می شوند وجود دارد.<br />
من، زنده اما فناپذیر، با این احساس که چیزی نیستم جز یک ظاهر، یک پوشش پوستی، که از طریق سوراخ سیاه رنگ کوچکی – مردمک چشم من – آگاهی به درون راه می یابد و من تحت تأثیر آن قرار می گیرم به فکر فرو می روم. بنظر می رسد تجربه، نکته ای به من می گوید که من، به استثناء چشم هایم که از طریق آن ها سقوط خود را مشاهده می کنم، زن یا مردی نیستم که دیگران می‌بینند. من، صورتکی نیستم که آنان می بینند، و با وجود این، صورتکی هستم که ابراز وجودی من و ظاهر من است. بنابراین، بین «ظاهری» (نموداری) و «واقعی». «نگاه» قرار دارد که از «هستی» اولیه من باقی می ماند.<br />

نقطه ای کوچک، نقطه ای که منطق و برهان به تدریج در آن جا می گیرد و این، نماد فقدان اولیه (اصلی) بشمار می رود که از لحظه محروم شدن از دوتایی دیدن نشانه دارد.<br />
«بی تردید از طریق میانجی بودن صورتکها است که زن و مرد به شدیدترین وجه با موجودیت درونی خود نسبت به یکدیگر برخورد می‌کند.» <br />
همه مجبورند موقعیت خود را در این ثبت تصویری پیدا کنند و آن را به منزله پرده سینما، یا به منزله تأتر و یا در یک تصویر، در نظر بگیرند.<br />

از آن جا چشم، پنجره روح (درون) است، روح پیوسته در بیم بسر می برد به اندازه ای که هر زمان موجودی در مقابل چشم حرکت کند که موجب ترس ناگهانی انسان بشود او فوراً دست های خود را برای حفاظت از قلب خویش که زندگانی را به مغز می رساند، جایی که سرور تمامی حواس ها مسکن دارد، و نه برای حفاظت از شنوایی و نه برای حفاظت از حس چشایی یا بویایی بالا نمی‌برد، اما احساس بیم پدید آمده که بی درنگ به بستن چشم ها و روی هم نهادن پلک ها با سرعت قانع نیست موجب می‌شود که او بطور ناگهانی به جهت مخالف سر بچرخاند؛ و اگر هنوز هم احساس امنیت نمی‌کند، چشم ها را با یک دست بپوشاند و دست دیگر را برای این که به صورت مانعی در مقابل عامل هراس و بیم بشود به جلو دراز کند. <br />

بینایی، تمامی میدان بصری را به شیوه ای که عادی شده، در بر می گیرد.<br />
چشم دوختن متضمن مقصود و منظور است که به نقطه ای در میانه میدان بصری، یعنی نقطه ثابت نگاه، با رغبت هدایت می‌شود.<br />
فیزیولوژیست ها می گویند که نگاه دقیق (نگاه خیره) زاویه ای یک یا دو درجه می سازد؛ بینایی معمولی، زاویه ای بیست درجه می سازد و بینایی کلی و محیطی، زاویه ای دویست درجه. دست های خود را در زاویه ای چهل و پنج درجه نسبت به خط بینایی دراز کنید خواهید دید که شمردن انگشت هایتان دشوار است. اما، دیدن حرکت آن ها کاملاً امکان پذیر است.<br />
بینایی محیطی اطلاعاتی در زمینه حرکت می دهدو به نزدیک شدن چیزی یا از چیزی که ممکن است به معنای خطر باشد هشدار می دهد.<br />
بینایی محیطی چیزهای مهم در محیط را برمی گزیند و نگاه را در مسیر آن‌ها هدایت می‌کند. چشم یک خط مرکزی دارد و تمامی چیزهایی که در مسیر این خط به چشم می آید مشخص و واضح دیده می‌شود. در اطراف و حاشیه این خط، شمار بی نهایتی از خط های دیگر وجود دارد که به این خط مرکزی ملحق می‌شود و این خط ها هرقدر که از خط مرکزی دورتر باشند به همان نسبت قدرت کمتری دارند. <br />

هرزمان که نگاه حرکت می‌کند میدان بینایی ثابت باقی می ماند.<br />
چشم های ما دائماً حرکت می کنند؛ تصویری که آنها روی شبکیه شکل می‌دهند نیز حرکت می‌کند و با وجود این، آنچه را می بینیم ثابت باقی می‌ماند. درنتیجه، از همان آغاز، فاعل عمل از مشاهده شدن بیرون نگهداشته می‌شود و از موجودیت خود بی اطلاع باقی می ماند.<br />
چگونه تصویر به حالت ثابت (منظور، غیرلرزان) درمی آید؟<br />

هر زمان حرکت داوطلبانه ای صورت می گیرد، به منظور جبران جرح و تعدیل مشاهده ای به وقوع پیوسته و ناشی از این حرکت، «نشانه» ای برای ساختارهای حسی صادر می‌شود. پس، در حینی که این صفحه را می خوانید، چشم شما خط به خط می لغزد و تکان می خورد؛ مغز شما، در همان زمان که فرامین و انگیزه های محرکه برای حرکت به عضلات تخم چشم می فرستد، به منظور جلوگیری از این که بخش عقبی چشم، تصویر حرکت را ثبت کند، علامت‌هایی (اجرای اعمال فرعی) صادر می‌کند. و اکنون به تجربه ساده ای توجه کنید. چشم راست خود را با فشار دادن تخم چشم با ملایمت حرکت دهید: دوتایی می بیند، تصویر سمت راست برروی تصویر سمت چپ می‌لغزد.<br />

حرکت چشم که بطور مصنوعی ایجاد شده تا زمانی که به حالت عادی بازنگردد میدان دید نمی تواند به حالت اولیه درست و موازنه جلوه گر شود. از سوی دیگر، چشم خود را بطور معمولی حرکت دهید، میدان دید حرکت نمی‌کند فقط نقطه خیره شدگی دچار تغییر می‌شود و این را می توان مشاهده کرد: برخلاف انتظار، میدان دید خود را به عنوان این که در حرکت است تجربه می‌کنید اما نگاه شما جریان مزبور را به عنوان این که در حرکت است تجربه می‌کنید اما نگاه شما جریان مزبور را به عنوان این که روی یک میدان ثابت به حرکت درمی آید تجربه می‌کند. (به این جا نگاه کنید، به آن جا نگاه کنید).<br />

اگر نگاه خود را صرفاً به سوی چیزی بچرخانید، سر شما حرکتی نمی‌کند. اما، اگر بخواهید توجه بیشتری به آن معطوف بدارید سر شما در مسیری که نگاه می کنید می چرخد به منظور این که انکسار عینی را به صفر برساند و تنش عضلانی را به موازنه معمول درآورد.</p>
<p>جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی</p>
<p>پیشگفتار:<br />

مطلبی که به دنبال می آید، رساله نظری نگارنده است. این تحقیق به بررسی نگاه، جایگاه دیدن و فرآیند بینایی در هنر عکاسی می پردازد.<br />
از گذشته تا کنون برای نگارنده این سوال مطرح بود که عکاس به عنوان هنرمند چگونه جهان رودرروی خود را گزینش می‌کند. این دغدغه از ابتدای تحصیل ذهن مرا به خود مشغول کرد. در سال آخر تحصیل هنگامی که جهت انتخاب پروژه پایان‌نامه به استاد راهنمایم رجوع کردم، موضوع خود را به ایشان گفته و ایشان عنوان نگاه و معنا در عکاسی را برای من انتخاب کردند و از من خواستند تا به مطالعه این موضوع بپردازم. پس از یافتن چند منبع و پیگیری در مورد چند عکاس و چند نظریه پرداز در حوزه هنر و عکاسی موضوع پیشنهادی را پذیرفتم و شروع به فعالیت کردم.<br />

رساله مذکور دارای بحث بنیادی و نظری است. عکاسان هنگام ثبت عکسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشه درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عکاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عکاس تصویر خود را ثبت می کند – در این فرآیند چشمها عمل نمی کند بلکه جهان، جهان عکاس که همان گذشته، حال و تجربیات و نحوه اندیشیدن اوست که در سطح عکسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظه رویت و گزینش کادر و ثبت تصویر استوار است.<br />

تحقیق شامل یک چکیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عکاسی و پنج فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس، گزینش کادر و زیبایی شناسی عکس می باشد. در پایان یک فهرست منابع و مآخذ و یک گزارش عملی درج شده است. نگارنده خود معتقد است که این دو مقاله نظری پیچیده، اما در عین حال مهم‌اند. نظریه ژاک لکان درباره فرآیند بینایی و نظریه رولان بارت در زمینه عکاسی همچنان برای من سنگین، اما قابل احترام است. بدیهی است می بایستی حوزه مطالعات دانشجویان عکاسی و همچنین خودم گسترش یابد تا این گونه موارد را بیشتر درک کنیم.<br />

در پایان هیچ ادعایی در کامل بودن این تحقیق ندارم و امیدوارم در پژوهشهای بعدی بیشتر در باره عکاسی فرا گیرم.<br />
در اینجا بر خود واجب می دانم از استاد گرامی، جناب آقای شهاب الدین عادل که مرا در تمامی مشکلات و در تمامی دوران تحصیل راهنمایی کردند، کمال سپاسگذاری را به جا بیاورم.</p>

<p>نگارنده<br />
شادی احمدی ناقدی</p>
<p>مقدمه<br />
<br />

عکاسی‌<br />
اندیشه‌ انتقادی‌ در باب‌ عکاسی‌ در سده‌ی‌ بیستم‌، بحث‌هایی‌ در قبال‌ قبول‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ درابتدای‌ این‌ قرن‌، آثاری‌ در باره‌ تأثیر عکاسی‌ بر رسانه‌های‌ هنری‌ قدیمی‌تر، تحول‌ تاریخ‌ این‌ رسانه‌ و آثار آخر نویسندگان‌ و در راستای‌ ارائه‌ی‌ نظریه‌ی‌ در باره‌ این‌ رسانه‌ را در بر می‌گیرد.<br />
بسیاری‌ از آثار متأخر در زمینه‌ عکاسی‌ معطوف‌ به‌ جریانهای‌ گوناگون‌ اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در راستای‌ شالوده‌شکنی‌مدرنیسم‌ در هنر است‌.<br />
در نظر نویسندگان‌ و هنرمندانی‌ که‌ این‌ آثار اخیر را عرضه‌ کرده‌اند، پسی مدرنیسم‌ را بحرانی‌ در فرآیند بازنمایی‌ غرب‌تعریف‌ کرد و عکاسی‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را در آن‌ ایفا کرده‌ است‌.<br />

بسیاری‌ از نظریه‌پردازان‌ مطرح‌ حوزه‌ی‌ عکاسی‌ را به‌ خاطر سرشت‌ بینا رشته‌ایی‌اش‌ مورد توجه‌ قرار می‌دهند. شاید تنها خصلت‌ غالب‌ این‌ رسانه‌ انعطاف‌پذیری‌اش‌ باشد. این‌ نکته‌ با کاربردهای‌ گوناگون‌ این‌ رسانه‌ در عرصه‌ فرهنگ‌روشن‌ می‌شود. کاربردهایی‌ که‌ تنها بخش‌ اندکی‌ از آنها وجه‌ی‌ هنری‌ دارند.<br />
نخستین‌ تاریخ‌ جامع‌ عکاسی‌ بو مونت‌ نیوهال‌ بود. به‌ عنوان‌ کاتالوگ‌ نمایشگاهی‌ در «موزه‌ هنر مدرن‌» با نام‌ «عکاسی‌: 1937-1839» نوشته‌ بود، که نقش‌ بسیار مهمی‌ در مورد پذیرش‌ قرارگرفتن‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ مشروع‌ ایفاکرد.<br />
در اوایل‌ سده‌ بیستم‌، شکافی‌ میان‌ دو گونه‌ عکاسی‌ در آمریکا پدید آمد؛ گونه‌یی‌ که‌ از خصلت‌ اجتماعی‌ این‌ رسانه‌ بهره‌می‌گرفت‌ و گونه‌‌ئی‌ که‌ با برداشت‌ ناب‌گرایانه‌ی‌ عکاسی‌ «هنری‌» همخوان‌ بود.<br />

این‌ شکاف‌ موجود میان‌ عکاسی‌ هنری‌ و عکاسی‌ مستند رویارویی‌ دو اسطوره‌ی‌ عامیانه‌ یکی‌ نمادگرا و دیگری‌واقع‌گراست‌.<br />
در کار ناب‌گرایان‌، از آن‌ جا که‌ هنر بیان‌ حقیقت‌ درونی‌ به‌ شمار می‌رود عکاسی‌ یک‌ نهان‌ بین‌ است‌. اما در عکاسی‌مستند عکاس‌ یک‌ شاهد و عکس‌ گزارشی‌ از حقیقت‌ تجربی‌ است‌.<br />
در اروپا عکاسان‌ اجتماع

ی‌، کارشان‌ را بر پایه‌ی‌ واقع‌ گرایی‌ طبقاتی‌ استوار کرده‌ بودند. والتر بنیامین‌ از نخستین‌نظریه‌پردازانی‌ بود که‌ در بستری‌ سیاسی‌ در باره‌ عکاسی‌ دست‌ به‌ قلم‌ برد. او تأثیر تکنولوژی‌ بر شاخه‌های‌ مختلف‌ هنر را مورد توجه‌ قرار داده‌ است.‌ با تکثیر مکانیکی‌ که‌ به‌ واسطه‌ عکاسی‌ امکان‌پذیر شد اقتدار اثر هنری‌، یا به‌ تعبیر بنیامین‌«هاله‌»ی‌ بی‌همتای‌ آن‌ از بین‌ می‌رود. حال‌ انبوه‌ نسخه‌های‌ بدل‌ جای‌ نسخه‌ی‌ اصل‌ را می‌گیرد. یکی‌ از عمیق‌ترین‌ عواقب‌ تکثیر مکانیکی‌ برای‌ هنر که‌ بنیامین‌ در مقابله‌ خود به‌ آن‌ پرداخته‌ رسیدن‌ به‌ این‌ تصور می‌باشد که‌ هنر دیگر مبتنی‌بر آئین‌ نبوده‌، بلکه‌ بر پایه‌ی‌ سیاست‌ استوار شده‌ است‌. اساس‌ این‌ تصور را کاهش‌ فاصله‌ی‌ موجود میان‌ بیننده‌ و اثرهنری‌ تشکیل‌ می‌داد. با افزایش‌ دست‌رس‌پذیری‌ اثر هنری‌، ارزش‌ آئینی‌ آن‌ کاهش‌ می‌یابد.<br />

سرآغاز اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در هنر را می‌توان‌ در ساختارگرایی‌ و پساساختارگرایی‌ به‌ ویژه‌ در نوشته‌های‌ رولان‌ بارت‌ یافت‌. نوشته‌های‌ بارت‌ اهمیت‌ خاصی‌ در زمینه‌ی‌ عکاسی‌ و تکوین‌ یک‌ «نظریه‌ی‌ عکاسی‌» دارند. بارت‌ در مقاله‌ی‌ «پیام‌عکاسانه‌» (1961) «نوع‌» خاصی‌ از عکاسی‌ یعنی‌ عکاسی‌ مطبوعات‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. جریان‌های‌ تازه‌ دنیای هنردر اواخر دهه‌ی‌ هفتاد عکاسی‌ را در محور نقدهای‌ خود بر مقوله‌ی‌ «بازنمایی‌» قرار دادند. این‌ روی‌ کرد متخصصان‌ هنرمفهومی‌ به‌ عکاسی‌ در اواخر دهه‌ی‌ شصت‌ و در دهه‌ی‌ هفتاد، اساساً از اشتیاقی‌ مدرنیستی‌ به‌ خلق‌ هنری‌ نشأت‌می‌گرفت‌ که‌ برداشتهای‌ سنتی‌ از ماهیت‌ هنر را متزلزل‌ می‌سازد.<br />

«دامنه‌ی‌ تأثیرگذاری‌ هنر مفهومی‌ حوزه‌های‌ سنتی‌تر عکاسی‌ را نیز فرا گرفت‌. اگرچه‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌مدرنیستی‌ پذیرفته‌ شده‌ بود، مقتضیات‌ این‌ هدف‌، یعنی‌ خلوص‌ و خودآئینی‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ رسانه‌، دیگر از جمله‌مسائل‌ مطرح‌ در دنیای‌ هنر به‌ شمار نمی‌رفتند. جالب‌ آن‌ که‌ توجه‌ فزاینده‌ به‌ این‌ رسانه‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود ارزش‌ اقتصادی‌آن‌ در دنیای‌ هنر را افزایش‌ داده‌ است‌. محوریت‌یابی‌ عکاسی‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ عکاسی‌ دیگر چون‌ گذشته‌ در دنیای هنر غریبه‌ نیست‌. در دهه‌ی‌ هشتاد دنیای‌ هنر به‌ طرز فزاینده‌یی‌ به‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ راهی‌ برای‌ برقراری تماس‌ تازه‌یی‌ باامور اجتماعی‌ و درنتیجه‌ به‌ عنوان‌ وسیله‌ برای‌ جان‌بخشی‌ دوباره‌ به‌ کالبد هنر توجه‌ نشان‌ داد. عکاسی‌ در اکثر آثار این‌دوره‌ محملی‌ برای‌ نقد محسوب‌ می‌شود؛ آثار اولیه‌ سیندی‌ شرمن‌ معطوف‌ به‌ راه‌یابی‌ به‌ نوع‌ نگاه‌ عکس‌های‌ فیلم‌های‌هالیوودی‌ به‌ منظور افشای‌ ایدئولوژی‌ عامل‌ در آن‌ها بود.<br />

در دهه‌ نود، جاناتان‌ کرری‌ (1990) با مردود دانستن‌ روایت‌ خطی‌ پیشرفت‌ فنی‌ که‌ از «اتاقِ تاریک‌» (کامرا آبسکورا)آغاز شده‌ به‌ عکاسی‌ امروزی‌ می‌انجامد، سرمشق‌ تازه‌یی‌ برای‌ تفکر در باب‌ عکاسی‌ در چهار چوب‌ چشم‌انداز غرب‌ ارائه‌ می‌کند. نظری‌ در اوایل‌ سده‌ی‌ نوزدهم‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ طی‌ آن‌ راستای‌ بحث‌ از نورشناسی‌ هندسی‌ به‌برداشت‌ فیزیولوژیکی‌ از بینایی‌ معطوف‌ می‌شود. در گزارش‌های‌ تاریخی‌ پیشین‌ از سیر تحولات‌ عکاسی‌ «اتاق ِتاریک‌» به‌ عنوان‌ الگوی‌ دوربینهای‌ امروزی‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیرد اما او در بحث‌ خود این‌ طرز فکر را کنار می گذارد وسرمشق‌ جدید او تازه‌ ترین‌ جهت‌گیری‌های‌ رسانه‌ی‌ عکاسی‌ به‌ سوی‌ فن‌آوری‌های‌ رایانه‌ای‌ است‌.»</p>

<p>فصل‌ اول‌:<br />
دستگاه‌ بینایی‌</p>
<p><br />
دستگاه‌ بینایی‌<br />

نور از طریق‌ قرنیه‌ شفاف‌ وارد چشم‌ می‌شود. مقدار‌ نوری‌ که‌ وارد چشم‌ می‌شود، تابع‌ قطر مردمک‌ است‌، سپس‌عدسی‌، نور را برروی‌ سطح‌ حساس‌ به‌ نام‌ شبکیه‌ متمرکز می‌سازد عدسی‌ چشم‌ تقریباً همانند عدسی‌ دوربین‌ کارمی‌کند. قسمتهای‌ اصلی‌ چشم‌ انسان‌ در (تصویر 1-1) مشخص‌ شده‌ است‌. <br />

انقباض‌ و انبساط‌ مردمک‌ بوسیله‌ دستگاه‌ عصبی‌ خودمختار تنظیم‌ می‌شود. بخش‌ پاراسمپاتیک‌ تغییرات‌اندازه‌ مردمک‌ را بر حسب‌ تغییرات‌ میزان‌ روشنایی‌ کنترل‌ می‌کند. (همانند دیافراگم‌ دوربین‌ عکاسی‌) بخش‌ سمپاتیک‌نیز اندازه‌ مردمک‌ را کنترل‌ می‌کند، و در شرایط‌ هیجانی‌ شدید، چه‌ خوشایند یا ناخوشایند، موجب‌ باز شدن‌ مردمک‌می‌شود. حتی‌ تحریکات‌ هیجانی‌ خفیف‌ نیز، اندازه‌ مردمک‌ را به‌ گونه‌ای‌ منظم‌ تغییر می‌دهد. (تصویر 2-1) شبکه‌ سطحی‌ که‌ درقسمت‌ عقب‌ چشم‌ قرار گرفته‌، در برابر نور حساس‌ است‌، و سه‌ لایه‌ اصلی‌ دارد:<br />
الف‌: میله‌ها و مخروط‌ها.<br />

یاخته‌هایی ‌ هستند حساس‌ در برابر نور (گیرنده‌های‌ نور) که‌ انرژی‌ نورانی‌ را به‌ علامتهای‌ عصبی‌ تبدیل‌ می‌کنند.<br />
<br />
ب‌: یاخته‌های‌ دوقطبی‌.<br />

این‌ یاخته‌ها با میله‌ها و مخروط‌ها در ارتباطند.<br />
ج‌: یاخته‌های‌ عقده‌ای‌<br />
رشته‌های‌ آنها عصب‌ بینایی‌ را تشیل‌ می‌دهد. (تصویر 3-1) ‌‌‌عجیب‌ است‌ که‌ میله‌ها و مخروطها لایه‌ پشتی‌ شبکیه‌ را تشکیل‌می‌دهند. امواج‌ نور نه‌ تنها باید از عدسی‌ و مایعاتی‌ که‌ کره‌ چشم‌ را پر می‌کنند. که‌ هیچکدام‌ وسایل‌ مناسبی‌ برای‌ انتقال‌نور نیستند – ، بگذرند، بلکه‌ باید از شبکه‌ رگهای‌ خون‌ و یاخته‌های‌ عقده‌‌ای نیز که‌ در داخل‌ چشم‌ قرار دارند، عبور کنند تا به‌گیرنده‌های‌ نوری‌ برسند، (جهت‌ پیکان‌ها‌ در (تصویر3-1 ) نشانگر جهت‌ نور است‌). اگر به‌ یک‌ زمینه‌ همگون‌، مانند آسمان‌ آبی‌، خیره‌شوید، می‌توانید حرکت‌ خون‌ را در داخل‌ رگهای‌ خونی‌ شبکیه‌ که‌ در جلو میله‌ها و مخروطها قرار دارند، ببینید. دیواره‌رگهای‌ خونی‌ به‌ صورت‌ یک‌ جفت‌ خط‌ باریک‌ در پیرامون‌ مرکز دید چشم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، و نیز اشیاء پولک‌ مانندی‌را می‌بینید که‌ به‌ نظر می‌رسد بین‌ این‌ خطوط‌ باریک‌ در حرکت‌ هستند، اینها همان‌ گلبولهای‌ قرمز خون‌ هستند، که‌ دررگها شناورند.<br />

حساسترین‌ بخش‌ چشم‌ (در روشنایی‌ عادی‌ روز) قسمتی‌ از شبکیه‌ است‌ که‌ لکه‌ زرد نام‌ دارد. در فاصله‌ای‌ نه‌ چندان‌دورتر از لکه‌ زرد، یک‌ ناحیه‌ غیر حساس‌ وجود دارد که‌ آن‌ را نقطه‌ کور می‌نامند؛ در این‌ ناحیه‌ است‌ که‌ رشته‌‌های عصبی‌یاخته‌ها

ی‌ عقده‌ای‌ شبکیه‌ به‌ هم‌ می‌رسند، و عصب‌ بینایی‌ را تشکیل‌ می‌دهند. گرچه‌ ما معمولاً متوجه‌ نقطه‌ کورنمی‌شویم‌، اما وجود آن‌ را می‌توان‌ به‌ آسانی‌ نشان‌ داد.<br />
میله‌ها و مخروط‌ها، مهمترین‌ یاخته‌های‌ شبکیه‌، گیرنده‌های‌ نوری‌ هستند، یعنی‌ میله‌های‌ استوانه‌ای‌ و مخروطهای‌پیازی‌ شکل‌. مخروطهایی‌ که‌ فقط‌ در بینایی‌ روز فعال‌ هستند به‌ ما امکان‌ می‌دهند، هم‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ (سفید، سیاه‌ ورنگهای‌ خاکستری‌ بین‌ این‌ دو) و هم‌ رنگهای‌ فامی‌ (قرمز، سبز، آبی‌، زرد) را ببینیم‌. میله‌ها بیشتر در شرایط‌ کم‌ نور(روشنایی‌ گرگ‌ و میش‌ شب‌) فعالند. و فقط‌ دیدن‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ را میسر می‌سازند – درست‌ مانند تفاوت‌ فیلم‌ سیاه‌ وسفید و رنگی‌ که‌ از لحاظ‌ حساسیت‌، معمولاً فیلم‌های‌ سیاه‌ و سفید از حساسیت‌ بیشتری‌ برخوردارند.<br />

در سطح شبکیه بیش از 6 میلیون مخروط و 100 میلیون میله به طور ناهمسان پراکنده اند. در مرکز لکه زرد فقط مخروطها قرار دارند و 50000 مخروط در ناحیه کوچکی به مساحت یک میلی متر مربع جمع شده اند، در ناحیه خارج از لکه زرد، هم میله ها وهم‌مخروطها یافت می‌شوند و‌هرچه از مرکزشبکیه به پیرامون آن نزدیک می‌شویم، از تعدادمخروطها کاسته می‌شود.درناحیه لکه زرد نسبت‌به نواحی پیرامونی،جزئیات بهتردیده می‌شود. <br />

اگر بخواهیم چیزی را روشنتر ببینیم، باید مستقیم به آن نگاه کنیم تا تصویر آن روی لکه زرد بیفتد. در ناحیه پیرامون با برخورداری از میله های حساس بیشتر، مناسب ترین ناحیه برای تشخیص نقاط کم نور است. (تفکیک دیداری بهتر صورت می گیرد).</p>
<p>فصل‌ دوم‌:<br />
ژاک لکان‌<br />
(Jacgues Lacan)<br />
<br />
ژاک‌ لکان ‌<br />
(Jacgues Lacan)<br />
او یک روان‌کاو فرانسوی‌ بود. او مقتدرانه‌ترین‌ و چشم‌گیرترین‌ تأثیرات‌ را بر متفکران‌ درون‌ و بیرون‌ حوزه‌ی‌ روان‌ کاوی‌گذاشته‌، موجب‌ پیشرفت‌هایی‌ در نقادی‌ ادبی‌، فلسفه‌، فمینیسم‌ و نظریه‌ی‌ سینما شده‌ است‌. او در سال‌ 1934 ‌به‌عضویت‌ «مؤسسه‌ی‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» درآمده‌ بود، در سال‌ 1952 به‌ همراه‌ جمعی‌ «انجمن‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» رابنیان‌ کرد. او در سال‌ 1963 «آموزشگاه‌ فرویدی‌ پاریس‌» را بنیان‌ گزاری‌ کرد. لکان‌ در طول‌ دهه‌ی‌ سی توجه‌ خاصی‌ به‌سورئالیست‌ها داشت‌ سورئالیسم‌ تأثیر حائز اهمیتی‌ بر لکان‌ گذاشت‌؛ بسیاری‌ از اشارات‌ ادبی‌ که‌ در نوشته‌های‌ لکان‌یافت‌ می‌شوند اشاراتی‌ به‌ آرا و آثار مؤلفان‌ سورئالیست‌ بوده‌ و سبک‌ خود وی‌ نیز از جهاتی‌ مرهون‌ آثار آنان‌ می‌باشد.به‌ نظر لکان‌ «روان‌شناسی‌ “من‌”» حاکی‌ از منطبق‌ سازی‌ فرد با یک‌ محیط‌ پیرامونی‌ و نادیده‌ انگاشتن‌ این‌ کشف‌ فرویدی‌بود که‌، همچنان‌ که‌ مرحله‌ی‌ آینه‌یی‌ اثبات‌ می‌کند، «من‌» (ego) محصول‌ همذات‌ پنداری‌ بیگانه‌ساز بوده‌، هم‌ ارز سوژه‌ نبوده‌، و بنابراین‌ نمی‌تواند حاکم‌ موضع‌ خویش‌ باشد. به‌ عقیده‌های‌ او معنا در او از طریق‌ زنجیره‌ی‌ از دال‌هاپدید می‌آید؛ معنا در یک‌ عنصر واحد موجود نیست‌. اگرچه‌ لکان‌ کار اصلی‌ خود را تثبیت‌ موقعیت‌ روان‌ کاوان‌ و دفاع از بازگشت‌ به‌ فروید می‌دانست‌، با این‌ حال‌، اثار او کاربست‌های‌ گوناگونی‌ یافته‌ و به‌ جزئی‌ از حوزه‌ی‌ فرهنگی‌عمومی‌یی‌ بدل‌ شده‌اند.</p>

<p>1-2-لحظه‌ی‌ رویت‌-چگونگی‌ دیدن‌ازدیدگاه‌ ژاک‌ لکان‌<br />
دیدن‌ عبارت‌ است‌ از داشتن‌ مفهومی‌ از چیزی‌ که‌ مقابل‌ چشم‌های‌ ما قرار دارد بی‌ آن‌ که‌ نیازی‌ به‌ فکر کردن‌ در باره‌ آن‌باشد.<br />
به‌ منظور درک‌ کردن‌ این‌ تجربه‌ که‌ فکر کردن‌ در آن‌ نقشی‌ بازی‌ نمی‌کند باید به‌ دنیای‌ بصری‌ دوران‌ کودکی‌، به‌ اصل‌ ومنشاء درک‌ فضا برای‌ همه‌ ما بازگردیم‌. گویی‌ که‌ هنر، سینما و عکاسی‌ بطور تصادفی‌ در آن‌ حوزه‌ قرار می‌گیرد. نوزاد دوتا شش‌ ماهه‌ فرشته‌وار لبخند می‌زند. احتمالاً فکر می‌کند فرشته‌ کوچکی‌ روی‌ سقف‌ اتاق در پرواز است‌.<br />
زمانی با صورتی‌ که‌ منظره‌ای‌ برای‌ نگاه‌ کردن‌ بشمار می‌رود – از چشم‌های‌ مادرش‌ گرفته‌ تا چشمهای‌ آدمک‌ مقوایی‌ که‌ به‌ اونشان‌ داده‌ می‌شود – واکنش‌ کاملاً شادمانه‌ او لبخند است‌، لبخند زیبایی‌ که‌ در برخورد با هر چشمی‌ خوشامدگویی‌می‌کند.<br />

تا زمانیکه‌ تمایزی‌ بین‌ چیزها برقرار نیست‌ همه‌ آن‌ها یکی‌ و یکسان‌ بنظر می‌رسند، به‌ چیزی‌ فکر کرده نمی‌شود، همه چیز جنبه بلاواسطه دارد.<br />
از نظر نوزاد، شب یا روز، خوابیدن یا بیدار بودن، اشیاء یا اشخاص وجود ندارد. او در تجربه اولیه لذت، تقریباً در خارج از زمان غرقه می‌شود و با ابدیت و شفافیت همه جا پیوند می خورد.<br />
او در بهشت شکلهای سیال، عجین شده در دنیای پیش از شناخت رنگها و نورهای اولیه بسر می برد ولیکن در لبه مرحله آشنایی با رنگ و فرم زندگی می‌کند.<br />
با وجود این، از آن چه چشمهایش می بیند، ادراکی ندارد. آنگاه، با ادراک، اشتیاق توأم با نگرانی و دلهره پدید می آید.<br />
حدود شش ماهگی، نوزاد از لبخند زدن به هر کسی، جز مادر خود، یعنی نخستین حامی و دستیارش، دست می کشد. شروع می‌کند به دوست داشتن «موجود» دیگری – آن (دیگر)ی است. اکنون می داند که او، یعنی مادرش، وجود دارد، درون و بیرون را کشف می‌کند و آنچه را می بیند تشخیص می دهد، و فضای دوروبر، صرفاً تصویری بر صفحه چشم او نیست که سابقاً (کلیت)ی بی اعتبار بشمار می رفت.<br />

چشم از آن چه می بیند جدا می‌شود و به صورت عضوی مجزا درمی آید: نماد فقدان حالت اولیه. <br />
با این فقدان اولیه است که آگاهی از وجود «فاعل» حاصل می‌شود.<br />

در این مرحله، نوزاد منظر چیزها را آنسان که ظاهر می شوند به کناری می‌گذارد و آن ظاهر، حالت صورتک برای او پیدا می‌کند.<br />
چه سقوطی! نوزاد در این جا در زمان حال به چرخش درمی آید و همزمان تشخیص می دهد که در این جا و زیر سقف آسمان (روی زمین) است. <br />
نوزاد از دیدن چشمهای خود درآینه شگفت زده می‌شود. در این جا ضروری است که جریان را بطور دقیق تر بررسی کنیم. در این جا، من (نوزاد) در مقابل آینه ایستاده ام، درحالی که فکر می کنم. ضمناً تلاش به عمل می آورم بین تصویری که می بینم و (موجود)ی که حس می کنم – که خود من باشد – ارتباطی برقرار کنم و ادراک من بین این فاصله، از سویی به سوی دیگر، نوسان می‌کند تا این که سرگیجه می گیرم.<br />

من در حالتی از همپاشیدگی بصری که سرانجام غیر قابل تحمل می‌شود گرفتار می شوم.<br />

عامل مخربی برای محق بودن خود در این چندتایی بودن تصاویری که به پس و پیش بازتاب می شوند وجود دارد.<br />
من، زنده اما فناپذیر، با این احساس که چیزی نیستم جز یک ظاهر، یک پوشش پوستی، که از طریق سوراخ سیاه رنگ کوچکی – مردمک چشم من – آگاهی به درون راه می یابد و من تحت تأثیر آن قرار می گیرم به فکر فرو می روم. بنظر می رسد تجربه، نکته ای به من می گوید که من، به استثناء چشم هایم که از طریق آن ها سقوط خود را مشاهده می کنم، زن یا مردی نیستم که دیگران می‌بینند. من، صورتکی نیستم که آنان می بینند، و با وجود این، صورتکی هستم که ابراز وجودی من و ظاهر من است. بنابراین، بین «ظاهری» (نموداری) و «واقعی». «نگاه» قرار دارد که از «هستی» اولیه من باقی می ماند.<br />

نقطه ای کوچک، نقطه ای که منطق و برهان به تدریج در آن جا می گیرد و این، نماد فقدان اولیه (اصلی) بشمار می رود که از لحظه محروم شدن از دوتایی دیدن نشانه دارد.<br />
«بی تردید از طریق میانجی بودن صورتکها است که زن و مرد به شدیدترین وجه با موجودیت درونی خود نسبت به یکدیگر برخورد می‌کند.» <br />
همه مجبورند موقعیت خود را در این ثبت تصویری پیدا کنند و آن را به منزله پرده سینما، یا به منزله تأتر و یا در یک تصویر، در نظر بگیرند.<br />

از آن جا چشم، پنجره روح (درون) است، روح پیوسته در بیم بسر می برد به اندازه ای که هر زمان موجودی در مقابل چشم حرکت کند که موجب ترس ناگهانی انسان بشود او فوراً دست های خود را برای حفاظت از قلب خویش که زندگانی را به مغز می رساند، جایی که سرور تمامی حواس ها مسکن دارد، و نه برای حفاظت از شنوایی و نه برای حفاظت از حس چشایی یا بویایی بالا نمی‌برد، اما احساس بیم پدید آمده که بی درنگ به بستن چشم ها و روی هم نهادن پلک ها با سرعت قانع نیست موجب می‌شود که او بطور ناگهانی به جهت مخالف سر بچرخاند؛ و اگر هنوز هم احساس امنیت نمی‌کند، چشم ها را با یک دست بپوشاند و دست دیگر را برای این که به صورت مانعی در مقابل عامل هراس و بیم بشود به جلو دراز کند. <br />

بینایی، تمامی میدان بصری را به شیوه ای که عادی شده، در بر می گیرد.<br />
چشم دوختن متضمن مقصود و منظور است که به نقطه ای در میانه میدان بصری، یعنی نقطه ثابت نگاه، با رغبت هدایت می‌شود.<br />
فیزیولوژیست ها می گویند که نگاه دقیق (نگاه خیره) زاویه ای یک یا دو درجه می سازد؛ بینایی معمولی، زاویه ای بیست درجه می سازد و بینایی کلی و محیطی، زاویه ای دویست درجه. دست های خود را در زاویه ای چهل و پنج درجه نسبت به خط بینایی دراز کنید خواهید دید که شمردن انگشت هایتان دشوار است. اما، دیدن حرکت آن ها کاملاً امکان پذیر است.<br />

بینایی محیطی اطلاعاتی در زمینه حرکت می دهدو به نزدیک شدن چیزی یا از چیزی که ممکن است به معنای خطر باشد هشدار می دهد.<br />
بینایی محیطی چیزهای مهم در محیط را برمی گزیند و نگاه را در مسیر آن‌ها هدایت می‌کند. چشم یک خط مرکزی دارد و تمامی چیزهایی که در مسیر این خط به چشم می آید مشخص و واضح دیده می‌شود. در اطراف و حاشیه این خط، شمار بی نهایتی از خط های دیگر وجود دارد که به این خط مرکزی ملحق می‌شود و این خط ها هرقدر که از خط مرکزی دورتر باشند به همان نسبت قدرت کمتری دارند. <br />

هرزمان که نگاه حرکت می‌کند میدان بینایی ثابت باقی می ماند.<br />
چشم های ما دائماً حرکت می کنند؛ تصویری که آنها روی شبکیه شکل می‌دهند نیز حرکت می‌کند و با وجود این، آنچه را می بینیم ثابت باقی می‌ماند. درنتیجه، از همان آغاز، فاعل عمل از مشاهده شدن بیرون نگهداشته می‌شود و از موجودیت خود بی اطلاع باقی می ماند.<br />
چگونه تصویر به حالت ثابت (منظور، غیرلرزان) درمی آید؟<br />
هر زمان حرکت داوطلبانه ای صورت می گیرد، به منظور جبران جرح و تعدیل مشاهده ای به وقوع پیوسته و ناشی از این حرکت، «نشانه» ای برای ساختارهای حسی صادر می‌شود. پس، در حینی که این صفحه را می خوانید، چشم شما خط به خط می لغزد و تکان می خورد؛ مغز شما، در همان زمان که فرامین و انگیزه های محرکه برای حرکت به عضلات تخم چشم می فرستد، به منظور جلوگیری از این که بخش عقبی چشم، تصویر حرکت را ثبت کند، علامت‌هایی (اجرای اعمال فرعی) صادر می‌کند. و اکنون به تجربه ساده ای توجه کنید. چشم راست خود را با فشار دادن تخم چشم با ملایمت حرکت دهید: دوتایی می بیند، تصویر سمت راست برروی تصویر سمت چپ می‌لغزد.<br />
حرکت چشم که بطور مصنوعی ایجاد شده تا زمانی که به حالت عادی بازنگردد میدان دید نمی تواند به حالت اولیه درست و موازنه جلوه گر شود. از سوی دیگر، چشم خود را بطور معمولی حرکت دهید، میدان دید حرکت نمی‌کند فقط نقطه خیره شدگی دچار تغییر می‌شود و این را می توان مشاهده کرد: برخلاف انتظار، میدان دید خود را به عنوان این که در حرکت است تجربه می‌کنید اما نگاه شما جریان مزبور را به عنوان این که در حرکت است تجربه می‌کنید اما نگاه شما جریان مزبور را به عنوان این که روی یک میدان ثابت به حرکت درمی آید تجربه می‌کند. (به این جا نگاه کنید، به آن جا نگاه کنید).<br />

اگر نگاه خود را صرفاً به سوی چیزی بچرخانید، سر شما حرکتی نمی‌کند. اما، اگر بخواهید توجه بیشتری به آن معطوف بدارید سر شما در مسیری که نگاه می کنید می چرخد به منظور این که انکسار عینی را به صفر برساند و تنش عضلانی را به موازنه معمول درآورد. <br />

از نخستین مرحله هستی، بینایی با عمق مطابقت و هماهنگی دارد و عمق به نقطه واحدی می رسد. زمانی که نوزاد حدوداً دوماهه است چشم های او شروع می‌کند به پرپر کردن؛ حرکت های جزئی و پی در پی دارد و بنظر می رسد در جست و جوی چیزی است.<br />

اما در شش ماهگی شروع می‌کند به نگاه کردن: یک بری، عمودی، اریب، همچنین محوری – و در عمق. این دو نظام، با توجه به فضا، نزدیک یا دور، نکته ای را تصریح می‌کند: مکان هندسی نگاه.<br />

زمانی که مادر دور می‌شود یا بازمی گردد کودک می تواند بینایی خود را با حرکت دادن دو وجهی، یعنی همگرایی محورهای بصری، تطبیق دادن به منظور واضح دیدن، به فاصله درست و دقیق تنظیم کند. <br />

این دو نحوه عمل که با یکدیگر سر و کار دارند به کودک می گویند که دقیقاً «به چه فاصله ای» نگاه کند. <br />
کودک این حرکت را سهواً انجام می دهد پیش از آنکه این حرکات جنبه خودآگاهانه پیدا کند، و به این ترتیب، کودک از عمل نگاه کردن مطلع و آگاه می‌شود.<br />
هرزمان چشم را به چیزی در فاصله نزدیک معطوف می کنیم، همگرایی محورهای چشمی افزایش می یابد؛ زمانی که این کار در فاصله دور صورت گیرد همگرایی محورهای چشمی (بینایی) کاهش پیدا می‌کند.<br />

از این رو می توان تفاوت 4/0 میلی متر در یک متر، چهار میلی متر در ده متر، چهل میلی متر در یک کیلومتر را مشخص کرد. درنتیجه ما توان فراوان برای جدا کردن سطح های متفاوت و متعدد در عمق (خیلی نزدیک، نزدیک، دور، خیلی دور) را داریم.<br />

وضوح سه بعدی بینایی دوربینی انسان که به وسیله علامات حرکتی صادر شده است از عضلات در گردش دورانی پدید می آید به ما توانایی می دهد از یک نقطه دید به نقطه دید جدید با فاصله متفاوت را به درستی کامل تشخیص دهیم. (اگر انسان چشم های خود را به سوی ماه «که تقریباً در بی نهایت قرار دارد» معطوف بدارد همگرا کند و آنگاه به سوی ابرهایی که فقط دو کیلومتر فاصله آن هاست بچرخاند با این که تفاوت در همگرایی وجود دارد اما به راحتی می تواند ابرها را به درستی تشخیص دهد).<br />
انسان می تواند سر در ابرها داشته باشد یا در ماه، نکته در این جاست که چشم های او عمق و فاصله را به درستی تمیز می دهد.<br />
تطبیق دادن عوامل گوناگون برای واضح دیدن یک شیئی، منظره و غیره، تصویری واضح پدید می آورد و همگرایی تضمین می‌کند که دو تصویر به شبکیه به درستی روی هم قرار داده شوند.<br />

با وجود این، واقعیت دارد که در خارج و در ورای نقطه ای که تصاویر روی دو شبکیه چشم ها شکل می گیرند به یکدیگر پیوند می خورند و به صورت تصویر واحد واضحی درمی آیند. (انسان با این که دو چشم دارد شیئی را بطور واحد می بیند) تصاویر تار و گاه دوتایی می شوند. فراگرد پیوستگی و ترکیب در چشم صورت می گیرد و تاری و دوتایی بودن بصری که خارج از حوزه وضوح (فوکوس) قرار دارد آگاهانه نادیده گرفته می‌شود.<br />
(به عنوان آزمایش، دست خود را به جلو ببرید و در فاصله ده متری وضوح دید را تنظیم کنید. دست خود را دوتایی می بیند، اما از این نکته به ندرت آگاه هستیم.) درنتیجه از این عمل ترکیب تطبیقی و همگرایی چه چیزی حاصل می‌شود؟<br />

ابتدا، بینایی دوچشمی به صورت بینایی واحد درمی آید: تصویر سه بعدی و واحد است و شخص می تواند تصور کند که بسان غول یک چشم است. دوم این که تاری و دوتایی دیدن بصری، به همین لحاظ، به خارج از آن بخش از فضاهایی که چشم ها بر آن معطوف و تطبیق شده است پس رانده و نتیجتاً نادیده گرفته می‌شود. در حیطه این فضا، همگرایی نیز بطور بالقوه برای ارزیابی دقیق تر و برآورد فاصله به حالت فعال درمی آید. سلول های متعدد حس بینایی، روی شبکیه تأثیر می گذارد و جمعاً مقابله و تباین بسط یا فته ای را موجب می‌شود که روشنایی نسبی اشیاء را مشخص می‌کند، مقیاس رنگ‌های سیاه، خاکستری و سفید را برقرار می‌کند و در حاشیه سطوح متعدد و متفاوت روشنایی، خطوط مریی همانند خط های تـابلوی نقاشی رسم می‌کند. </p>

<p style=”text-align: right;”><br />
از نخستین مرحله هستی، بینایی با عمق مطابقت و هماهنگی دارد و عمق به نقطه واحدی می رسد. زمانی که نوزاد حدوداً دوماهه است چشم های او شروع می‌کند به پرپر کردن؛ حرکت های جزئی و پی در پی دارد و بنظر می رسد در جست و جوی چیزی است.<br />
اما در شش ماهگی شروع می‌کند به نگاه کردن: یک بری، عمودی، اریب، همچنین محوری – و در عمق. این دو نظام، با توجه به فضا، نزدیک یا دور، نکته ای را تصریح می‌کند: مکان هندسی نگاه.<br />

زمانی که مادر دور می‌شود یا بازمی گردد کودک می تواند بینایی خود را با حرکت دادن دو وجهی، یعنی همگرایی محورهای بصری، تطبیق دادن به منظور واضح دیدن، به فاصله درست و دقیق تنظیم کند. <br />
این دو نحوه عمل که با یکدیگر سر و کار دارند به کودک می گویند که دقیقاً «به چه فاصله ای» نگاه کند. <br />
کودک این حرکت را سهواً انجام می دهد پیش از آنکه این حرکات جنبه خودآگاهانه پیدا کند، و به این ترتیب، کودک از عمل نگاه کردن مطلع و آگاه می‌شود.<br />
هرزمان چشم را به چیزی در فاصله نزدیک معطوف می کنیم، همگرایی محورهای چشمی افزایش می یابد؛ زمانی که این کار در فاصله دور صورت گیرد همگرایی محورهای چشمی (بینایی) کاهش پیدا می‌کند.<br />

از این رو می توان تفاوت 4/0 میلی متر در یک متر، چهار میلی متر در ده متر، چهل میلی متر در یک کیلومتر را مشخص کرد. درنتیجه ما توان فراوان برای جدا کردن سطح های متفاوت و متعدد در عمق (خیلی نزدیک، نزدیک، دور، خیلی دور) را داریم.<br />
وضوح سه بعدی بینایی دوربینی انسان که به وسیله علامات حرکتی صادر شده است از عضلات در گردش دورانی پدید می آید به ما توانایی می دهد از یک نقطه دید به نقطه دید جدید با فاصله متفاوت را به درستی کامل تشخیص دهیم. (اگر انسان چشم های خود را به سوی ماه «که تقریباً در بی نهایت قرار دارد» معطوف بدارد همگرا کند و آنگاه به سوی ابرهایی که فقط دو کیلومتر فاصله آن هاست بچرخاند با این که تفاوت در همگرایی وجود دارد اما به راحتی می تواند ابرها را به درستی تشخیص دهد).<br />

انسان می تواند سر در ابرها داشته باشد یا در ماه، نکته در این جاست که چشم های او عمق و فاصله را به درستی تمیز می دهد.<br />
تطبیق دادن عوامل گوناگون برای واضح دیدن یک شیئی، منظره و غیره، تصویری واضح پدید می آورد و همگرایی تضمین می‌کند که دو تصویر به شبکیه به درستی روی هم قرار داده شوند.<br />

با وجود این، واقعیت دارد که در خارج و در ورای نقطه ای که تصاویر روی دو شبکیه چشم ها شکل می گیرند به یکدیگر پیوند می خورند و به صورت تصویر واحد واضحی درمی آیند. (انسان با این که دو چشم دارد شیئی را بطور واحد می بیند) تصاویر تار و گاه دوتایی می شوند. فراگرد پیوستگی و ترکیب در چشم صورت می گیرد و تاری و دوتایی بودن بصری که خارج از حوزه وضوح (فوکوس) قرار دارد آگاهانه نادیده گرفته می‌شود.<br />
(به عنوان آزمایش، دست خود را به جلو ببرید و در فاصله ده متری وضوح دید را تنظیم کنید. دست خود را دوتایی می بیند، اما از این نکته به ندرت آگاه هستیم.) درنتیجه از این عمل ترکیب تطبیقی و همگرایی چه چیزی حاصل می‌شود؟<br />

ابتدا، بینایی دوچشمی به صورت بینایی واحد درمی آید: تصویر سه بعدی و واحد است و شخص می تواند تصور کند که بسان غول یک چشم است. دوم این که تاری و دوتایی دیدن بصری، به همین لحاظ، به خارج از آن بخش از فضاهایی که چشم ها بر آن معطوف و تطبیق شده است پس رانده و نتیجتاً نادیده گرفته می‌شود. در حیطه این فضا، همگرایی نیز بطور بالقوه برای ارزیابی دقیق تر و برآورد فاصله به حالت فعال درمی آید. سلول های متعدد حس بینایی، روی شبکیه تأثیر می گذارد و جمعاً مقابله و تباین بسط یا فته ای را موجب می‌شود که روشنایی نسبی اشیاء را مشخص می‌کند، مقیاس رنگ‌های</p>

<p>جایگاه دیدن و فرایند بینایید در هنر عکاسی</p>
<p>پیشگفتار:<br />
مطلبی که به دنبال می آید، رساله نظری نگارنده است. این تحقیق به بررسی نگاه، جایگاه دیدن و فرآیند بینایی در هنر عکاسی می پردازد.<br />
از گذشته تا کنون برای نگارنده این سوال مطرح بود که عکاس به عنوان هنرمند چگونه جهان رودرروی خود را گزینش می‌کند. این دغدغه از ابتدای تحصیل ذهن مرا به خود مشغول کرد. در سال آخر تحصیل هنگامی که جهت انتخاب پروژه پایان‌نامه به استاد راهنمایم رجوع کردم، موضوع خود را به ایشان گفته و ایشان عنوان نگاه و معنا در عکاسی را برای من انتخاب کردند و از من خواستند تا به مطالعه این موضوع بپردازم. پس از یافتن چند منبع و پیگیری در مورد چند عکاس و چند نظریه پرداز در حوزه هنر و عکاسی موضوع پیشنهادی را پذیرفتم و شروع به فعالیت کردم.<br />

رساله مذکور دارای بحث بنیادی و نظری است. عکاسان هنگام ثبت عکسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشه درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عکاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عکاس تصویر خود را ثبت می کند – در این فرآیند چشمها عمل نمی کند بلکه جهان، جهان عکاس که همان گذشته، حال و تجربیات و نحوه اندیشیدن اوست که در سطح عکسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظه رویت و گزینش کادر و ثبت تصویر استوار است.<br />

تحقیق شامل یک چکیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عکاسی و پنج فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عکاسی – خواستگاه عکاس، گزینش کادر و زیبایی شناسی عکس می باشد. در پایان یک فهرست منابع و مآخذ و یک گزارش عملی درج شده است. نگارنده خود معتقد است که این دو مقاله نظری پیچیده، اما در عین حال مهم‌اند. نظریه ژاک لکان درباره فرآیند بینایی و نظریه رولان بارت در زمینه عکاسی همچنان برای من سنگین، اما قابل احترام است. بدیهی است می بایستی حوزه مطالعات دانشجویان عکاسی و همچنین خودم گسترش یابد تا این گونه موارد را بیشتر درک کنیم.<br />

در پایان هیچ ادعایی در کامل بودن این تحقیق ندارم و امیدوارم در پژوهشهای بعدی بیشتر در باره عکاسی فرا گیرم.<br />
در اینجا بر خود واجب می دانم از استاد گرامی، جناب آقای شهاب الدین عادل که مرا در تمامی مشکلات و در تمامی دوران تحصیل راهنمایی کردند، کمال سپاسگذاری را به جا بیاورم.</p>
<p>نگارنده<br />
شادی احمدی ناقدی</p>
<p>مقدمه<br />
<br />
عکاسی‌<br />

اندیشه‌ انتقادی‌ در باب‌ عکاسی‌ در سده‌ی‌ بیستم‌، بحث‌هایی‌ در قبال‌ قبول‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ درابتدای‌ این‌ قرن‌، آثاری‌ در باره‌ تأثیر عکاسی‌ بر رسانه‌های‌ هنری‌ قدیمی‌تر، تحول‌ تاریخ‌ این‌ رسانه‌ و آثار آخر نویسندگان‌ و در راستای‌ ارائه‌ی‌ نظریه‌ی‌ در باره‌ این‌ رسانه‌ را در بر می‌گیرد.<br />
بسیاری‌ از آثار متأخر در زمینه‌ عکاسی‌ معطوف‌ به‌ جریانهای‌ گوناگون‌ اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در راستای‌ شالوده‌شکنی‌مدرنیسم‌ در هنر است‌.<br />
در نظر نویسندگان‌ و هنرمندانی‌ که‌ این‌ آثار اخیر را عرضه‌ کرده‌اند، پسی مدرنیسم‌ را بحرانی‌ در فرآیند بازنمایی‌ غرب‌تعریف‌ کرد و عکاسی‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را در آن‌ ایفا کرده‌ است‌.<br />

بسیاری‌ از نظریه‌پردازان‌ مطرح‌ حوزه‌ی‌ عکاسی‌ را به‌ خاطر سرشت‌ بینا رشته‌ایی‌اش‌ مورد توجه‌ قرار می‌دهند. شاید تنها خصلت‌ غالب‌ این‌ رسانه‌ انعطاف‌پذیری‌اش‌ باشد. این‌ نکته‌ با کاربردهای‌ گوناگون‌ این‌ رسانه‌ در عرصه‌ فرهنگ‌روشن‌ می‌شود. کاربردهایی‌ که‌ تنها بخش‌ اندکی‌ از آنها وجه‌ی‌ هنری‌ دارند.<br />
نخستین‌ تاریخ‌ جامع‌ عکاسی‌ بو مونت‌ نیوهال‌ بود. به‌ عنوان‌ کاتالوگ‌ نمایشگاهی‌ در «موزه‌ هنر مدرن‌» با نام‌ «عکاسی‌: 1937-1839» نوشته‌ بود، که نقش‌ بسیار مهمی‌ در مورد پذیرش‌ قرارگرفتن‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ مشروع‌ ایفاکرد.<br />

در اوایل‌ سده‌ بیستم‌، شکافی‌ میان‌ دو گونه‌ عکاسی‌ در آمریکا پدید آمد؛ گونه‌یی‌ که‌ از خصلت‌ اجتماعی‌ این‌ رسانه‌ بهره‌می‌گرفت‌ و گونه‌‌ئی‌ که‌ با برداشت‌ ناب‌گرایانه‌ی‌ عکاسی‌ «هنری‌» همخوان‌ بود.<br />
این‌ شکاف‌ موجود میان‌ عکاسی‌ هنری‌ و عکاسی‌ مستند رویارویی‌ دو اسطوره‌ی‌ عامیانه‌ یکی‌ نمادگرا و دیگری‌واقع‌گراست‌.<br />
در کار ناب‌گرایان‌، از آن‌ جا که‌ هنر بیان‌ حقیقت‌ درونی‌ به‌ شمار می‌رود عکاسی‌ یک‌ نهان‌ بین‌ است‌. اما در عکاسی‌مستند عکاس‌ یک‌ شاهد و عکس‌ گزارشی‌ از حقیقت‌ تجربی‌ است‌.<br />

در اروپا عکاسان‌ اجتماعی‌، کارشان‌ را بر پایه‌ی‌ واقع‌ گرایی‌ طبقاتی‌ استوار کرده‌ بودند. والتر بنیامین‌ از نخستین‌نظریه‌پردازانی‌ بود که‌ در بستری‌ سیاسی‌ در باره‌ عکاسی‌ دست‌ به‌ قلم‌ برد. او تأثیر تکنولوژی‌ بر شاخه‌های‌ مختلف‌ هنر را مورد توجه‌ قرار داده‌ است.‌ با تکثیر مکانیکی‌ که‌ به‌ واسطه‌ عکاسی‌ امکان‌پذیر شد اقتدار اثر هنری‌، یا به‌ تعبیر بنیامین‌«هاله‌»ی‌ بی‌همتای‌ آن‌ از بین‌ می‌رود. حال‌ انبوه‌ نسخه‌های‌ بدل‌ جای‌ نسخه‌ی‌ اصل‌ را می‌گیرد. یکی‌ از عمیق‌ترین‌ عواقب‌ تکثیر مکانیکی‌ برای‌ هنر که‌ بنیامین‌ در مقابله‌ خود به‌ آن‌ پرداخته‌ رسیدن‌ به‌ این‌ تصور می‌باشد که‌ هنر دیگر مبتنی‌بر آئین‌ نبوده‌، بلکه‌ بر پایه‌ی‌ سیاست‌ استوار شده‌ است‌. اساس‌ این‌ تصور را کاهش‌ فاصله‌ی‌ موجود میان‌ بیننده‌ و اثرهنری‌ تشکیل‌ می‌داد. با افزایش‌ دست‌رس‌پذیری‌ اثر هنری‌، ارزش‌ آئینی‌ آن‌ کاهش‌ می‌یابد.<br />

سرآغاز اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در هنر را می‌توان‌ در ساختارگرایی‌ و پساساختارگرایی‌ به‌ ویژه‌ در نوشته‌های‌ رولان‌ بارت‌ یافت‌. نوشته‌های‌ بارت‌ اهمیت‌ خاصی‌ در زمینه‌ی‌ عکاسی‌ و تکوین‌ یک‌ «نظریه‌ی‌ عکاسی‌» دارند. بارت‌ در مقاله‌ی‌ «پیام‌عکاسانه‌» (1961) «نوع‌» خاصی‌ از عکاسی‌ یعنی‌ عکاسی‌ مطبوعات‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. جریان‌های‌ تازه‌ دنیای هنردر اواخر دهه‌ی‌ هفتاد عکاسی‌ را در محور نقدهای‌ خود بر مقوله‌ی‌ «بازنمایی‌» قرار دادند. این‌ روی‌ کرد متخصصان‌ هنرمفهومی‌ به‌ عکاسی‌ در اواخر دهه‌ی‌ شصت‌ و در دهه‌ی‌ هفتاد، اساساً از اشتیاقی‌ مدرنیستی‌ به‌ خلق‌ هنری‌ نشأت‌می‌گرفت‌ که‌ برداشتهای‌ سنتی‌ از ماهیت‌ هنر را متزلزل‌ می‌سازد.<br />

«دامنه‌ی‌ تأثیرگذاری‌ هنر مفهومی‌ حوزه‌های‌ سنتی‌تر عکاسی‌ را نیز فرا گرفت‌. اگرچه‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌مدرنیستی‌ پذیرفته‌ شده‌ بود، مقتضیات‌ این‌ هدف‌، یعنی‌ خلوص‌ و خودآئینی‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ رسانه‌، دیگر از جمله‌مسائل‌ مطرح‌ در دنیای‌ هنر به‌ شمار نمی‌رفتند. جالب‌ آن‌ که‌ توجه‌ فزاینده‌ به‌ این‌ رسانه‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود ارزش‌ اقتصادی‌آن‌ در دنیای‌ هنر را افزایش‌ داده‌ است‌. محوریت‌یابی‌ عکاسی‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ عکاسی‌ دیگر چون‌ گذشته‌ در دنیای هنر غریبه‌ نیست‌. در دهه‌ی‌ هشتاد دنیای‌ هنر به‌ طرز فزاینده‌یی‌ به‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ راهی‌ برای‌ برقراری تماس‌ تازه‌یی‌ باامور اجتماعی‌ و درنتیجه‌ به‌ عنوان‌ وسیله‌ برای‌ جان‌بخشی‌ دوباره‌ به‌ کالبد هنر توجه‌ نشان‌ داد. عکاسی‌ در اکثر آثار این‌دوره‌ محملی‌ برای‌ نقد محسوب‌ می‌شود؛ آثار اولیه‌ سیندی‌ شرمن‌ معطوف‌ به‌ راه‌یابی‌ به‌ نوع‌ نگاه‌ عکس‌های‌ فیلم‌های‌هالیوودی‌ به‌ منظور افشای‌ ایدئولوژی‌ عامل‌ در آن‌ها بود.<br />

در دهه‌ نود، جاناتان‌ کرری‌ (1990) با مردود دانستن‌ روایت‌ خطی‌ پیشرفت‌ فنی‌ که‌ از «اتاقِ تاریک‌» (کامرا آبسکورا)آغاز شده‌ به‌ عکاسی‌ امروزی‌ می‌انجامد، سرمشق‌ تازه‌یی‌ برای‌ تفکر در باب‌ عکاسی‌ در چهار چوب‌ چشم‌انداز غرب‌ ارائه‌ می‌کند. نظری‌ در اوایل‌ سده‌ی‌ نوزدهم‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ طی‌ آن‌ راستای‌ بحث‌ از نورشناسی‌ هندسی‌ به‌برداشت‌ فیزیولوژیکی‌ از بینایی‌ معطوف‌ می‌شود. در گزارش‌های‌ تاریخی‌ پیشین‌ از سیر تحولات‌ عکاسی‌ «اتاق ِتاریک‌» به‌ عنوان‌ الگوی‌ دوربینهای‌ امروزی‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیرد اما او در بحث‌ خود این‌ طرز فکر را کنار می گذارد وسرمشق‌ جدید او تازه‌ ترین‌ جهت‌گیری‌های‌ رسانه‌ی‌ عکاسی‌ به‌ سوی‌ فن‌آوری‌های‌ رایانه‌ای‌ است‌.»</p>
<p>فصل‌ اول‌:<br />

دستگاه‌ بینایی‌</p>
<p><br />
دستگاه‌ بینایی‌<br />
نور از طریق‌ قرنیه‌ شفاف‌ وارد چشم‌ می‌شود. مقدار‌ نوری‌ که‌ وارد چشم‌ می‌شود، تابع‌ قطر مردمک‌ است‌، سپس‌عدسی‌، نور را برروی‌ سطح‌ حساس‌ به‌ نام‌ شبکیه‌ متمرکز می‌سازد عدسی‌ چشم‌ تقریباً همانند عدسی‌ دوربین‌ کارمی‌کند. قسمتهای‌ اصلی‌ چشم‌ انسان‌ در (تصویر 1-1) مشخص‌ شده‌ است‌. <br />
انقباض‌ و انبساط‌ مردمک‌ بوسیله‌ دستگاه‌ عصبی‌ خودمختار تنظیم‌ می‌شود. بخش‌ پاراسمپاتیک‌ تغییرات‌اندازه‌ مردمک‌ را بر حسب‌ تغییرات‌ میزان‌ روشنایی‌ کنترل‌ می‌کند. (همانند دیافراگم‌ دوربین‌ عکاسی‌) بخش‌ سمپاتیک‌نیز اندازه‌ مردمک‌ را کنترل‌ می‌کند، و در شرایط‌ هیجانی‌ شدید، چه‌ خوشایند یا ناخوشایند، موجب‌ باز شدن‌ مردمک‌می‌شود. حتی‌ تحریکات‌ هیجانی‌ خفیف‌ نیز، اندازه‌ مردمک‌ را به‌ گونه‌ای‌ منظم‌ تغییر می‌دهد. (تصویر 2-1) شبکه‌ سطحی‌ که‌ درقسمت‌ عقب‌ چشم‌ قرار گرفته‌، در برابر نور حساس‌ است‌، و سه‌ لایه‌ اصلی‌ دارد:<br />
الف‌: میله‌ها و مخروط‌ها.<br />

یاخته‌هایی ‌ هستند حساس‌ در برابر نور (گیرنده‌های‌ نور) که‌ انرژی‌ نورانی‌ را به‌ علامتهای‌ عصبی‌ تبدیل‌ می‌کنند.<br />
<br />
ب‌: یاخته‌های‌ دوقطبی‌.<br />
این‌ یاخته‌ها با میله‌ها و مخروط‌ها در ارتباطند.<br />
ج‌: یاخته‌های‌ عقده‌ای‌<br />

رشته‌های‌ آنها عصب‌ بینایی‌ را تشیل‌ می‌دهد. (تصویر 3-1) ‌‌‌عجیب‌ است‌ که‌ میله‌ها و مخروطها لایه‌ پشتی‌ شبکیه‌ را تشکیل‌می‌دهند. امواج‌ نور نه‌ تنها باید از عدسی‌ و مایعاتی‌ که‌ کره‌ چشم‌ را پر می‌کنند. که‌ هیچکدام‌ وسایل‌ مناسبی‌ برای‌ انتقال‌نور نیستند – ، بگذرند، بلکه‌ باید از شبکه‌ رگهای‌ خون‌ و یاخته‌های‌ عقده‌‌ای نیز که‌ در داخل‌ چشم‌ قرار دارند، عبور کنند تا به‌گیرنده‌های‌ نوری‌ برسند، (جهت‌ پیکان‌ها‌ در (تصویر3-1 ) نشانگر جهت‌ نور است‌). اگر به‌ یک‌ زمینه‌ همگون‌، مانند آسمان‌ آبی‌، خیره‌شوید، می‌توانید حرکت‌ خون‌ را در داخل‌ رگهای‌ خونی‌ شبکیه‌ که‌ در جلو میله‌ها و مخروطها قرار دارند، ببینید. دیواره‌رگهای‌ خونی‌ به‌ صورت‌ یک‌ جفت‌ خط‌ باریک‌ در پیرامون‌ مرکز دید چشم‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، و نیز اشیاء پولک‌ مانندی‌را می‌بینید که‌ به‌ نظر می‌رسد بین‌ این‌ خطوط‌ باریک‌ در حرکت‌ هستند، اینها همان‌ گلبولهای‌ قرمز خون‌ هستند، که‌ دررگها شناورند.<br />

حساسترین‌ بخش‌ چشم‌ (در روشنایی‌ عادی‌ روز) قسمتی‌ از شبکیه‌ است‌ که‌ لکه‌ زرد نام‌ دارد. در فاصله‌ای‌ نه‌ چندان‌دورتر از لکه‌ زرد، یک‌ ناحیه‌ غیر حساس‌ وجود دارد که‌ آن‌ را نقطه‌ کور می‌نامند؛ در این‌ ناحیه‌ است‌ که‌ رشته‌‌های عصبی‌یاخته‌های‌ عقده‌ای‌ شبکیه‌ به‌ هم‌ می‌رسند، و عصب‌ بینایی‌ را تشکیل‌ می‌دهند. گرچه‌ ما معمولاً متوجه‌ نقطه‌ کورنمی‌شویم‌، اما وجود آن‌ را می‌توان‌ به‌ آسانی‌ نشان‌ داد.<br />

میله‌ها و مخروط‌ها، مهمترین‌ یاخته‌های‌ شبکیه‌، گیرنده‌های‌ نوری‌ هستند، یعنی‌ میله‌های‌ استوانه‌ای‌ و مخروطهای‌پیازی‌ شکل‌. مخروطهایی‌ که‌ فقط‌ در بینایی‌ روز فعال‌ هستند به‌ ما امکان‌ می‌دهند، هم‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ (سفید، سیاه‌ ورنگهای‌ خاکستری‌ بین‌ این‌ دو) و هم‌ رنگهای‌ فامی‌ (قرمز، سبز، آبی‌، زرد) را ببینیم‌. میله‌ها بیشتر در شرایط‌ کم‌ نور(روشنایی‌ گرگ‌ و میش‌ شب‌) فعالند. و فقط‌ دیدن‌ رنگهای‌ بی‌ فام‌ را میسر می‌سازند – درست‌ مانند تفاوت‌ فیلم‌ سیاه‌ وسفید و رنگی‌ که‌ از لحاظ‌ حساسیت‌، معمولاً فیلم‌های‌ سیاه‌ و سفید از حساسیت‌ بیشتری‌ برخوردارند.<br />

در سطح شبکیه بیش از 6 میلیون مخروط و 100 میلیون میله به طور ناهمسان پراکنده اند. در مرکز لکه زرد فقط مخروطها قرار دارند و 50000 مخروط در ناحیه کوچکی به مساحت یک میلی متر مربع جمع شده اند، در ناحیه خارج از لکه زرد، هم میله ها وهم‌مخروطها یافت می‌شوند و‌هرچه از مرکزشبکیه به پیرامون آن نزدیک می‌شویم، از تعدادمخروطها کاسته می‌شود.درناحیه لکه زرد نسبت‌به نواحی پیرامونی،جزئیات بهتردیده می‌شود. <br />
اگر بخواهیم چیزی را روشنتر ببینیم، باید مستقیم به آن نگاه کنیم تا تصویر آن روی لکه زرد بیفتد. در ناحیه پیرامون با برخورداری از میله های حساس بیشتر، مناسب ترین ناحیه برای تشخیص نقاط کم نور است. (تفکیک دیداری بهتر صورت می گیرد).</p>
<p>فصل‌ دوم‌:<br />

ژاک لکان‌<br />
(Jacgues Lacan)<br />
<br />
ژاک‌ لکان ‌<br />
(Jacgues Lacan)<br />

او یک روان‌کاو فرانسوی‌ بود. او مقتدرانه‌ترین‌ و چشم‌گیرترین‌ تأثیرات‌ را بر متفکران‌ درون‌ و بیرون‌ حوزه‌ی‌ روان‌ کاوی‌گذاشته‌، موجب‌ پیشرفت‌هایی‌ در نقادی‌ ادبی‌، فلسفه‌، فمینیسم‌ و نظریه‌ی‌ سینما شده‌ است‌. او در سال‌ 1934 ‌به‌عضویت‌ «مؤسسه‌ی‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» درآمده‌ بود، در سال‌ 1952 به‌ همراه‌ جمعی‌ «انجمن‌ روان‌ کاوی‌ پاریس‌» رابنیان‌ کرد. او در سال‌ 1963 «آموزشگاه‌ فرویدی‌ پاریس‌» را بنیان‌ گزاری‌ کرد. لکان‌ در طول‌ دهه‌ی‌ سی توجه‌ خاصی‌ به‌سورئالیست‌ها داشت‌ سورئالیسم‌ تأثیر حائز اهمیتی‌ بر لکان‌ گذاشت‌؛ بسیاری‌ از اشارات‌ ادبی‌ که‌ در نوشته‌های‌ لکان‌یافت‌ می‌شوند اشاراتی‌ به‌ آرا و آثار مؤلفان‌ سورئالیست‌ بوده‌ و سبک‌ خود وی‌ نیز از جهاتی‌ مرهون‌ آثار آنان‌ می‌باشد.به‌ نظر لکان‌ «روان‌شناسی‌ “من‌”» حاکی‌ از منطبق‌ سازی‌ فرد با یک‌ محیط‌ پیرامونی‌ و نادیده‌ انگاشتن‌ این‌ کشف‌ فرویدی‌بود که‌، همچنان‌ که‌ مرحله‌ی‌ آینه‌یی‌ اثبات‌ می‌کند، «من‌» (ego) محصول‌ همذات‌ پنداری‌ بیگانه‌ساز بوده‌، هم‌ ارز سوژه‌ نبوده‌، و بنابراین‌ نمی‌تواند حاکم‌ موضع‌ خویش‌ باشد. به‌ عقیده‌های‌ او معنا در او از طریق‌ زنجیره‌ی‌ از دال‌هاپدید می‌آید؛ معنا در یک‌ عنصر واحد موجود نیست‌. اگرچه‌ لکان‌ کار اصلی‌ خود را تثبیت‌ موقعیت‌ روان‌ کاوان‌ و دفاع از بازگشت‌ به‌ فروید می‌دانست‌، با این‌ حال‌، اثار او کاربست‌های‌ گوناگونی‌ یافته‌ و به‌ جزئی‌ از حوزه‌ی‌ فرهنگی‌عمومی‌یی‌ بدل‌ شده‌اند.</p>
<p>1-2-لحظه‌ی‌ رویت‌-چگونگی‌ دیدن‌ازدیدگاه‌ ژاک‌ لکان‌<br />
دیدن‌ عبارت‌ است‌ از داشتن‌ مفهومی‌ از چیزی‌ که‌ مقابل‌ چشم‌های‌ ما قرار دارد بی‌ آن‌ که‌ نیازی‌ به‌ فکر کردن‌ در باره‌ آن‌باشد.<br />
به‌ منظور درک‌ کردن‌ این‌ تجربه‌ که‌ فکر کردن‌ در آن‌ نقشی‌ بازی‌ نمی‌کند باید به‌ دنیای‌ بصری‌ دوران‌ کودکی‌، به‌ اصل‌ ومنشاء درک‌ فضا برای‌ همه‌ ما بازگردیم‌. گویی‌ که‌ هنر، سینما و عکاسی‌ بطور تصادفی‌ در آن‌ حوزه‌ قرار می‌گیرد. نوزاد دوتا شش‌ ماهه‌ فرشته‌وار لبخند می‌زند. احتمالاً فکر می‌کند فرشته‌ کوچکی‌ روی‌ سقف‌ اتاق در پرواز است‌.<br />
زمانی با صورتی‌ که‌ منظره‌ای‌ برای‌ نگاه‌ کردن‌ بشمار می‌رود – از چشم‌های‌ مادرش‌ گرفته‌ تا چشمهای‌ آدمک‌ مقوایی‌ که‌ به‌ اونشان‌ داده‌ می‌شود – واکنش‌ کاملاً شادمانه‌ او لبخند است‌، لبخند زیبایی‌ که‌ در برخورد با هر چشمی‌ خوشامدگویی‌می‌کند.<br />

تا زمانیکه‌ تمایزی‌ بین‌ چیزها برقرار نیست‌ همه‌ آن‌ها یکی‌ و یکسان‌ بنظر می‌رسند، به‌ چیزی‌ فکر کرده نمی‌شود، همه چیز جنبه بلاواسطه دارد.<br />
از نظر نوزاد، شب یا روز، خوابیدن یا بیدار بودن، اشیاء یا اشخاص وجود ندارد. او در تجربه اولیه لذت، تقریباً در خارج از زمان غرقه می‌شود و با ابدیت و شفافیت همه جا پیوند می خورد.<br />

او در بهشت شکلهای سیال، عجین شده در دنیای پیش از شناخت رنگها و نورهای اولیه بسر می برد ولیکن در لبه مرحله آشنایی با رنگ و فرم زندگی می‌کند.<br />
با وجود این، از آن چه چشمهایش می بیند، ادراکی ندارد. آنگاه، با ادراک، اشتیاق توأم با نگرانی و دلهره پدید می آید.<br />
حدود شش ماهگی، نوزاد از لبخند زدن به هر کسی، جز مادر خود، یعنی نخستین حامی و دستیارش، دست می کشد. شروع می‌کند به دوست داشتن «موجود» دیگری – آن (دیگر)ی است. اکنون می داند که او، یعنی مادرش، وجود دارد، درون و بیرون را کشف می‌کند و آنچه را می بیند تشخیص می دهد، و فضای دوروبر، صرفاً تصویری بر صفحه چشم او نیست که سابقاً (کلیت)ی بی اعتبار بشمار می رفت.<br />

چشم از آن چه می بیند جدا می‌شود و به صورت عضوی مجزا درمی آید: نماد فقدان حالت اولیه. <br />
با این فقدان اولیه است که آگاهی از وجود «فاعل» حاصل می‌شود.<br />
در این مرحله، نوزاد منظر چیزها را آنسان که ظاهر می شوند به کناری می‌گذارد و آن ظاهر، حالت صورتک برای او پیدا می‌کند.<br />
چه سقوطی! نوزاد در این جا در زمان حال به چرخش درمی آید و همزمان تشخیص می دهد که در این جا و زیر سقف آسمان (روی زمین) است. <br />
نوزاد از دیدن چشمهای خود درآینه شگفت زده می‌شود. در این جا ضروری است که جریان را بطور دقیق تر بررسی کنیم. در این جا، من (نوزاد) در مقابل آینه ایستاده ام، درحالی که فکر می کنم. ضمناً تلاش به عمل می آورم بین تصویری که می بینم و (موجود)ی که حس می کنم – که خود من باشد – ارتباطی برقرار کنم و ادراک من بین این فاصله، از سویی به سوی دیگر، نوسان می‌کند تا این که سرگیجه می گیرم.<br />

من در حالتی از همپاشیدگی بصری که سرانجام غیر قابل تحمل می‌شود گرفتار می شوم.<br />
عامل مخربی برای محق بودن خود در این چندتایی بودن تصاویری که به پس و پیش بازتاب می شوند وجود دارد.<br />
من، زنده اما فناپذیر، با این احساس که چیزی نیستم جز یک ظاهر، یک پوشش پوستی، که از طریق سوراخ سیاه رنگ کوچکی – مردمک چشم من – آگاهی به درون راه می یابد و من تحت تأثیر آن قرار می گیرم به فکر فرو می روم. بنظر می رسد تجربه، نکته ای به من می گوید که من، به استثناء چشم هایم که از طریق آن ها سقوط خود را مشاهده می کنم، زن یا مردی نیستم که دیگران می‌بینند. من، صورتکی نیستم که آنان می بینند، و با وجود این، صورتکی هستم که ابراز وجودی من و ظاهر من است. بنابراین، بین «ظاهری» (نموداری) و «واقعی». «نگاه» قرار دارد که از «هستی» اولیه من باقی می ماند.<br />

نقطه ای کوچک، نقطه ای که منطق و برهان به تدریج در آن جا می گیرد و این، نماد فقدان اولیه (اصلی) بشمار می رود که از لحظه محروم شدن از دوتایی دیدن نشانه دارد.<br />
«بی تردید از طریق میانجی بودن صورتکها است که زن و مرد به شدیدترین وجه با موجودیت درونی خود نسبت به یکدیگر برخورد می‌کند.» <br />
همه مجبورند موقعیت خود را در این ثبت تصویری پیدا کنند و آن را به منزله پرده سینما، یا به منزله تأتر و یا در یک تصویر، در نظر بگیرند.<br />

از آن جا چشم، پنجره روح (درون) است، روح پیوسته در بیم بسر می برد به اندازه ای که هر زمان موجودی در مقابل چشم حرکت کند که موجب ترس ناگهانی انسان بشود او فوراً دست های خود را برای حفاظت از قلب خویش که زندگانی را به مغز می رساند، جایی که سرور تمامی حواس ها مسکن دارد، و نه برای حفاظت از شنوایی و نه برای حفاظت از حس چشایی یا بویایی بالا نمی‌برد، اما احساس بیم پدید آمده که بی درنگ به بستن چشم ها و روی هم نهادن پلک ها با سرعت قانع نیست موجب می‌شود که او بطور ناگهانی به جهت مخالف سر بچرخاند؛ و اگر هنوز هم احساس امنیت نمی‌کند، چشم ها را با یک دست بپوشاند و دست دیگر را برای این که به صورت مانعی در مقابل عامل هراس و بیم بشود به جلو دراز کند. <br />

بینایی، تمامی میدان بصری را به شیوه ای که عادی شده، در بر می گیرد.<br />
چشم دوختن متضمن مقصود و منظور است که به نقطه ای در میانه میدان بصری، یعنی نقطه ثابت نگاه، با رغبت هدایت می‌شود.<br />
فیزیولوژیست ها می گویند که نگاه دقیق (نگاه خیره) زاویه ای یک یا دو درجه می سازد؛ بینایی معمولی، زاویه ای بیست درجه می سازد و بینایی کلی و محیطی، زاویه ای دویست درجه. دست های خود را در زاویه ای چهل و پنج درجه نسبت به خط بینایی دراز کنید خواهید دید که شمردن انگشت هایتان دشوار است. اما، دیدن حرکت آن ها کاملاً امکان پذیر است.<br />


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo
  • ۰
  • ۰

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 تحقیق در مورد مدیریت تکنولوژی در ایران با word دارای 21 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد مدیریت تکنولوژی در ایران با word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد مدیریت تکنولوژی در ایران با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد مدیریت تکنولوژی در ایران با word :

مدیریت تکنولوژی در ایران

مدیریت تکنولوژی یک مبحث بین‌رشته‌ای است که علوم، مهندسی، و مدیریت را به‌هم پیوند می‌زند. از دیدگاه مدیریت تکنولوژی، تکنولوژی اصلی‌ترین عامل تولید ثروت است و ثروت چیزی بیشتر از پول است که می‌تواند عواملی همچون ارتقاء دانش، سرمایه‌ی فکری، استفاده‌ی موثر از منابع، حفظ منابع طبیعی و سایر عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و کیفیت زندگی را شامل شود.

مدیریت تکنولوژی، در واقع مدیریت سیستمی است که خلق، کسب، و به‌کارگیری تکنولوژی را ممکن می‌سازد و شامل مسوولیتی است که این فعالیت‌ها را در راستای خدمت به بشر و برآورده ساختن نیازهای مشتری قرار می‌دهد. تحقیق، اختراع، و توسعه، اساسی‌ترین مولفه‌های خلق تکنولوژی و وقوع پیشرفت‌های تکنولوژیک هستند. اما در مسیر تولید ثروت، مولفه‌ی مهم‌تری نیز وجود دارد که همان به‌کارگیری یا تجاری‌سازی تکنولوژی است. به بیان دیگر، مزایای تکنولوژی

هنگامی تحقق می‌یابند که نتیجه‌ی آن به دست مشتری برسد. مشتری می‌تواند فرد، شرکت، یا یک نهاد دولتی همچون سازمان‌های دفاعی باشد. اختراعی که در قفسه نهاده شود، ثروت تولید نمی‌کند و ایده‌ای که بروز می‌کند و به کار بسته نمی‌شود ـ حتی اگر به‌عنوان اختراع به ثبت برسد ـ بازده مالی ندارد. تکنولوژی هنگامی به تولید ثروت منجر می‌شود که یا تجاری شود و یا در مسیر تحقق اهداف استراتژیک یا عملیاتی یک سازمان به کار بسته شود.

هر چند در مبحث مدیریت تکنولوژی فرض براین است که تکنولوژی مهم‌‌ترین عامل در سیستم تولید ثروت است ولی عوامل دیگری نیز در این سیستم دخیل هستند. مثلاً، تشکیل سرمایه و سرمایه‌گذاری، نقش مهمی در رشد اقتصادی ایفا می‌کنند. نیروی کار، عامل موثر دیگری در رشد اقتصادی است. ملاحظات

اجتماعی، سیاسی و محیطی نیز برفرایند تولید ثروت تأثیر می‌گذارند. در مبحث مدیریت تکنولوژی با تکنولوژی به‌عنوان بذر اولیه‌‌ی تولید ثروت برخورد می‌شود. با پرورش صحیح و محیط مناسب، این بذر اولیه به درخت تنومندی تبدیل می‌شود. سایر عوامل موثر در تولید ثروت ـ شامل سرمایه، نیروی کار، منابع طبیعی، سیاست‌های عمومی، و غیره ـ در واقع محیط حاصلخیز و سایر مایحتاج این گیاه را تشکیل می‌دهند. هر یک از این عوامل، دارای رشته‌ی تخصصی و آموزش‌ها و پژوهش‌های خاص خود هستند. مدیریت تکنولوژی، به‌عنوان یک مبحث بین‌رشته‌ای، دانش موجود در تمامی این رشته‌ها را با هم ترکیب می‌کند. یک دوره‌ی یادگیری مدیریت تکنولوژی در سطح پیشرفته به مطالعه‌ عمیق هر یک از این عوامل نیاز دارد.

مدیریت تکنولوژی دارای ابعاد ملی، سازمانی و فردی است. در سطح ملی یا دولتی (سطح کلان)، مدیریت تکنولوژی به شکل‌گیری سیاست‌های عمومی کمک می‌کند. در سطح بنگاه (سطح خرد)، به ایجاد و تثبیت بنگاههای رقابت‌پذیر می‌انجامد. در سطح فردی، به ارتقاء ارزش فرد در جامعه کمک می‌کند.

 

مدیریت تکنولوژی در سطح بنگاه
شورای تحقیقات ملی آمریکا، مدیریت تکنولوژی را چنین تعریف کرده است: “یک حوزه‌ی بین‌رشته‌ای که با طرح‌ریزی، توسعه و پیاده‌سازی توانمندی‌های تکنولوژیک برای شکل دادن و تحقق اهداف استراتژیک و عملیاتی یک سازمان سروکار دارد.”

مدیریت تکنولوژی به این دلیل یک حوزه‌ی بین‌رشته‌ای محسوب می‌شود که دانش حاصل از رشته‌های علوم، مهندسی و مدیریت اجرایی را ترکیب می‌کند. مدیریت تکنولوژی بر بسیاری از اجزاء کارکردی سازمان همچون تحقیق و توسعه، طراحی، تولید، بازاریابی، مالی، پرسنلی، و اطلاع‌رسانی تأثیر می‌گذارد. گستره‌ی آن، هم مقولات استراتژیک و هم مقولات عملیاتی سازمان را شامل می‌شود. ابعاد عملیاتی با فعالیت‌های روزمره‌ی سازمان سروکار دارند و ابعاد استراتژیک بر موضوعات بلندمدت متمرکز هستند. سازمان باید به هر دو بعد توجه داشته باشد.

بررسی‌ها نشان داده‌اند که اکثر مهندسان و مدیران صرفاً به ابعاد عملیاتی و نتایج کوتاه‌مدت توجه دارند و به مقولات استراتژیک بی‌توجه هستند. این کوته‌بینی موجب شده است که تأثیرات اقدامات امروز خود را بر آینده‌‌ی سازمان نادیده بگیرند. مدیریت تکنولوژی با تأکید بر اهداف استراتژیک سازمان، به حذف این نارسایی از سیستم مدیریت کمک می‌کند. مدیریت تکنولوژی، مدیران را در تلاش‌هایشان برای بهبود بهره‌وری، افزایش اثربخشی، و تقویت جایگاه رقابتی بنگاه هدایت می‌کند.

در دهه‌‌ی 1970 و 1980، صنایع آمریکا به تدریج جایگاه رقابتی خود را در مقابل محصولات ژاپنی و حتی محصولات برخی دیگر از کشورهای آسیایی از دست دادند. این رویداد، بسیاری از سازمان‌های آمریکایی را تحت تأثیر قرار داد و آن‌ها را برآن داشت که رویکردهای گوناگونی را برای کمک به صنایع آمریکا و بازیافت جایگاه رقابتی آنان در پیش گیرند. از میان این سازمان‌ها می‌توان به شورای تحقیقات ملی، فرهنگستان ملی مهندسی، بنیاد ملی علوم، بسیاری از سازمان‌های صنعتی، و نهادهای آموزشی آمریکا اشاره کرد. تلاش این سازمان‌ها، آنان را متوجه جهان نمود. در گزارش شورای ملی تحقیقات که در سالی 1987 منتشر گردید، پیشنهاد شده بود که باید شکاف دانش و عملکرد را بین مهندسی و علوم از یک طرف، و بین کسب‌و‌کار، و کشاندن تکنولوژی در قالب محصولات و خدمات به صفحه‌ی بازار، به تولید ثروت می‌انجامد.

به نظر می‌رسید که در پارادایم‌های صنعتی، سیاست‌های دولتی، و نهادهای آموزشی، ارتباط بین تکنولوژی و کسب‌وکار نادیده گرفته شده است. برنامه‌های آموزشی در رشته‌های مهندسی و مدیریت، و ساختارها و نهادهای صلب مرتبط با آن‌ها، کارایی خود را از دست داده بودند و به بازنگری‌های جدی نیاز داشتند. علاوه‌براین، معلوم شده بود که به برنامه‌های آموزشی دست اولی نیاز است که مدیران و مهندسان را برای برخورد با تحولات تکنولوژیک و نفوذ در بازارهای جهانی آماده سازد. روش‌های جدیدی برای تفکر درباره‌ی این برنامه‌ها و محتویات آن‌ها پیشنهاد گردید. ظهور برنامه‌های جدید تخصصی در زمینه‌ی مدیریت تکنولوژی، یکی از دستاوردهای این خودارزیابی است.
مدیریت تکنولوژی در سطح ملی یا دولتی

از دیدگاه کلان، مدیریت تکنولوژی به تعریف کلی‌تری همچون تعریف زیر نیاز دارد:
“حوزه‌ای از دانش که با تعیین و اجرای سیاست‌های لازم برای توسعه و به‌کارگیری تکنولوژی، و طبیعت سروکار دارد و هدف آن، ترغیب نوآوری، ایجاد رشد اقتصادی، و رواج کاربرد مسوولانه‌ی تکنولوژی برای رفاه بشر است.”

مدیریت تکنولوژی در سطح ملی بیشتر بر نقش سیاست‌های عمومی در پیشبرد علم و تکنولوژی متمرکز است و تأثیرات کلی تکنولوژی بر جامعه ـ و به‌ویژه نقش آن در توسعه‌ی اقتصادی پایدار، را مورد بحث قرار می‌دهد. مدیریت تکنولوژی در سطح ملی مقولاتی همچون تأثیر تحولات تکنولوژیک بر مردم، نیازهای آموزشی آنان در ارتباط با تکنولوژی، تأثیر تکنولوژی بر سلامتی و ایمنی، و پیامدهای زیستدمحیطی تکنولوژی را در برمی‌گیرد. سیاست‌های تکنولوژی در سطح دولت و سازمان در واقع چارچوبی برای استفاده از تغییرات تکنولوژیک در جهت منافع جامعه و کارکنان سازمان هستند.
چارچوب مفهومی مدیریت تکنولوژی

شکل زیر مفهوم اساسی مدیریت تکنولوژی را به‌عنوان یک حوزه‌ی بین‌رشته‌ای ـ برای مطالعه و کاربرد عملی ـ نشان می‌دهد. چنانکه از این شکل بر می‌آید، مدیریت تکنولوژی یک حلقه‌ی ارتباطی بین رشته‌های علوم، مهندسی و مدیریت ایجاد می‌کند. از دیدگاه دانشگاهی، شکل فوق نشان می‌دهد که رشته‌های مرسوم در علوم و مهندسی در اکتشافات علمی و خلق تکنولوژی دخیل هستند. رشته‌های مرسوم مدیریت نیز با مقولات مدیریت بنگاه و مباحث اقتصادی، مالی، و بازاری و همچنین سیاست‌‌های عمومی سروکار دارند.

دانش مبتنی بر رشته دانش بین‌رشته‌ای دانش مبتنی بر رشته
حسابداری
مالی
مدیریت
بازاریابی
اقتصاد
حقوق تجارت مقولات استراتژیک بلندمدت مرتبط با تکنولوژی
سیاست علم و تکنولوژی
فرآیند نوآوری‌های تکنولوژیک
مدیریت تحقیق و توسعه
زیرساخت‌های تحقیق و توسعه و تحولات تکنولوژیک
کارآفرینی تکنولوژیک و ایجاد شرکت‌های جدید
چرخه‌ی عمر فرآیند و محصول
پیش‌بینی و طرح‌ریزی تکنولوژی
انتقال تکنولوژی (درون‌بنگاهی)

انتقال بین‌المللی تکنولوژی و نقش شرکت‌های چند ملیتی
تحلیل و ارزیابی ریسک تکنولوژیک
تحلیل اقتصادی تکنولوژی
مقولات انسانی، اجتماعی و فرهنگی مرتبط با تکنولوژی
آموزش و تحصیل درزمینه‌ مدیریت تکنولوژی

مدیریت تکنولوژی در صنایع ساخت و تولید
مدیریت تکنولوژی در صنایع خدماتی
تکنولوژی اطلاعات و سایر تکنولوژی‌های در حال ظهور
بازاریابی ساخت و ارتباطات پس از فروش
تحولات تکنولوژیک و ساختار سازمانی
مدیریت پروژه‌های فنی
تأمین منابع مالی تکنولوژی و تصمیم‌گیری مالی
مقولات کیفیت و بهره‌وری
روش‌شناختی‌های مدیریت تکنولوژی
راندمان و پایداری زیست‌محیطی رشته‌های علوم
تکنولوژی مواد
تکنولوژی محصول
تکنولوژی تولید یا فرایند
تکنولوژی اطلاعات
تکنولوژی محیطی
مدیریت تکنولوژی، رشته‌های ناظر بر خلق تکنولوژی را به رشته‌های ناظر بر تبدیل تکنولوژی به ثروت پیوند می‌زند. در مباحث مدیریت تکنولوژی تلاش می‌شود به سوالات زیر پاسخ داده شود:

تکنولوژی چگونه خلق می‌شود؟
چگونه می‌توان آن‌را برای ایجاد فرصت‌های کسب‌و‌کار به کار بست؟
چگونه می‌توان استراتژی تکنولوژی را با استراتژی کسب‌وکار یکپارچه نمود؟
چگونه می‌توان از تکنولوژی برای کسب مزیت رقابتی استفاده کرد؟
تکنولوژی چگونه می‌تواند انعطاف‌پذیری سیستم‌های تولیدی و خدماتی را بهبود بخشد؟
چگونه می‌توان سازمان‌هایی طراحی نمود که با تحولات تکنولوژیک سازگار باشند؟
چه‌وقت باید به سراغ تکنولوژی رفت و چه‌وقت باید آن‌را کنار نهاد؟
در ایالت متحده، جلسات منظمی توسط شورای تحقیقات ملی، بنیاد ملی علوم، دانشگاه میامی، و چندین دانشگاه و سازمان تخصصی دیگر برای بحث پیرامون مدیریت تکنولوژی منعقد گردید. نتیجه‌ی این جلسات، تعیین مهم‌ترین موضوعات یا سرفصل‌های مدیریت تکنولوژی بود. این سرفصل‌ها در شکل صفحه‌ قبل (ذیل مدیریت تکنولوژی) فهرست شده اند.
سیاست‌های علم و تکنولوژی، تأثیرات عمده‌ای بر رقابت‌پذیری کشورها دارند. ازاین‌رو، فرایند، نوآوری‌های تکنولوژیک باید به خوبی درک شود. زیرساخت و مدیریت تحقیق و توسعه، موضوعی کلیدی است و کارآفرینی نیز برای توسعه تکنولوژی‌های جدید ابزاری حیاتی به‌شمار می‌آید. چرخه‌‌ عمر تکنولوژی و نیز چرخه‌های عمر محصول و فرایند روزبه‌روز کوتاه‌تر می‌شود و از ‌این‌رو نقش پیش‌بینی تکنولوژی در طرح‌ریزی تکنولوژی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. سایر مباحث مهم در شکل مشخص شده‌اند.


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
  • ali mo