مقاله رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی از منظر علامه محمدتقی مصباحیزدی با word دارای 22 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی از منظر علامه محمدتقی مصباحیزدی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی از منظر علامه محمدتقی مصباحیزدی با word
چکیده
مقدمه
1 مفهوم و ماهیت پیشرفت در اسلام
2 مفهوم و ماهیت عدالت در اسلام
3 مفهوم و ماهیت دولت دینی
4 عدالت و وظایف دولت دینی
5 رابطه پیشرفت و عدالت در دولت اسلامی
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی از منظر علامه محمدتقی مصباحیزدی با word
ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مؤسسه التاریخ العربی، 1416ق
ارسطاطالیس، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه سیدابوالقاسم پورحسینی، تهران، دانشگاه تهران، بیتا
ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، چ سوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، زیر نظر محد معین، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، 1341
الفارابی، ابو نصر، آراء اهل المدینه الفاضله، بیروت، دار المشرق، 1996م، چ 7
النوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت‰ لاحیاء التراث، 1408ق، چ 2
چکیده
طرح گفتمان عدالت و پیشرفت در دولت دینی، که در دهه چهارم انقلاب اسلامی مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفت، مستلزم شناخت مناسبی از روابط میان عدالت و پیشرفت است، در صورتی دولت، مصداقی از عدالت به معنای «وضع کل شیء فی موضعه» یا «اعطاء کل ذی حق حقه» را محقق میسازد که به وظایف خود جامه عمل پوشاند؛ عدالت به همین معنا, نه تنها با پیشرفت در تضاد نیست، با آن همسو است به طوری که در دولت اسلامی عدالتمحور، باید بیشترین افراد به بهترین کمالات دست یابند. در واقع، اگر دولت همه تلاش خود را صورت دهد تا بیشترین افراد به بالاترین سطح کمالات، به ویژه کمالات اخلاقی، فرهنگی، معنوی و الهی دست یابند، در این صورت، چون حق مردم را به آنان داده است، عدالت را محقق ساخته است. بنابراین، اگر پیشرفت به مفهوم اسلامی آن در نظر گرفته شود و شامل پیشرفتهای معنوی نیز گردد و عدالت هم به معنای اعطای حق به هر گروه یا فرد مُحِق در نظر گرفته شود، در این صورت، یکی از حقوق، فراهم ساختن زمینهها و امکانات لازم برای نیل به پیشرفتهای معنوی جامعه است. در اینجا نه تنها تزاحمی میان پیشرفت و اعدالت پیش نمیآید، بلکه پیشرفت در جهت عدالت قرار میگیرد.
کلید واژهها: عدالت، پیشرفت، رابطه، دولت دینی، کمال مادی، کمال معنوی.
مقدمه
در طول تاریخ آنگاه، که درباره علوم انسانی و ارزشها بحثی به میان آمده، همواره مفهوم «عدالت» از مفاهیم کلیدی بوده است. در فلسفه غرب و از زمان سقراط، مفهوم «عدالت» همواره یکی از مفاهیم کلیدی به شمار میرفته است. پس از او، افلاطون و ارسطو نیز جایگاه خاصی را برای عدالت در نظر گرفتهاند. در ادیان الهی، به خصوص در اسلام و به ویژه براساس مذهب عدلیه، عدالت نیز از جایگاه ممتازی برخورداراست. به هر حال، عدالت از مباحث بنیادین اسلام است، چنانکه عدل، در زمره اصول دین به شمار میرود
از سوی دیگر، بحث از پیشرفت نیز همواره مورد توجه اندیشمندان بوده و از قدمت فراوانی برخوردار بوده است. با توجه به این دو مطلب، بحث از رابطه میان عدالت و پیشرفت به ویژه جایگاه این بحث نیز اهمیت مییابد. بحث از رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی، از مباحث پر اهمیت و در نوع خود، از اصلیترین، پیچیدهترین و دشوارترین مسائلی است که در حوزه فلسفه سیاست، فلسفه اخلاق و بعضی از رشتههای دیگر مطرح است. در طول تاریخ، به ویژه در عصر اخیر، به خصوص در مغرب زمین، تلاش زیادی برای بررسی و تحقیق پیرامون جوانب این مسائل صورت گرفته است که به نوبه خود قابل تحسین است
به منظور بررسی رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی، لازم است پیش از هرچیز مفاهیم مرتبط با آنها شناخته شود. از اینرو، ارتباط مفاهیم پیشرفت، عدالت و دولت دینی توضیح داده خواهد شد. سپس با توجه به کاربرد مناسب هر یک از این واژگان، رابطه عدالت و پیشرفت در دولت دینی مورد توجه قرار خواهد گرفت
1 مفهوم و ماهیت پیشرفت در اسلام
«پیشرفت» از جمله مفاهیمی است که در دهههای اخیر، در اقتصاد و علوم اجتماعی کاربرد زیادی پیدا کرده است. این واژه، عمدتاً مربوط به مسائل اجتماعی، رشد اقتصادی و اموری از این قبیل است. ابتدا در این حوزهها، شاخصههایی برای توسعه و پیشرفت تعیین شد، اما به تدریج، کاربرد آن گستردهتر گردید. این مفهوم از مرز اقتصاد به سایر علوم اجتماعی، به خصوص جامعهشناسی سیاسی، سرایت پیدا کرد. هم اکنون نیز از این واژه به عنوان یک مفهوم اجتماعی، بحثهای گسترده و تقریباً همه جانبهای صورت میگیرد. به نظر میرسد، باید با توجه به مبانی فکری و ارزشی خود و صرفنظر از تعاریف و اصطلاحات بیان شده در این زمینه، تعریفی از پیشرفت، آن هم نه تنها از بُعد اقتصادی و جامعهشناختی، بلکه به عنوان یک مفهوم انسانشناختی فلسفی ارائه کنیم
صرف نظر از معادلهای این واژه در زبانهای دیگر، واژه «پیشرفت»، از نظر تحلیلی، بر این معنا دلالت دارد که یک راه و مسیری وجود دارد که باید آن را پیمود. این پیمودن باید رو به جلو باشد. از تحلیل این واژه، سه مفهوم دیگر به دست میآید: راه و مسیر؛ پیمودن راه و مسیر؛ رو به جلو بودن در طول مسیر. اگر این سه واژه را به درستی در نظر بگیریم، مفهوم دیگری به نام «مقصد» از آنها به دست میآید که این راه باید به آن ختم شود. بنابراین، ما در تحلیل مفهوم پیشرفت، لازم است این چهار مفهوم را در بینش اسلامی و بینشی مبتنی بر مبانی فکری و ارزشی خود معنا کنیم
در بینش اسلامی، ویژگیهای انسانی مختص به مسائل مادی و دنیوی، که در علوم اجتماعی بر آن تأکید میشود نیست، زیرا این علوم، عمدتاً، علومی سکولار هستند و توجهی به مسائل معنوی، الهی و غیرمادی انسان، ندارند. اگر هم در این علوم گاهی بحث از معنویات مطرح میشود، اصولاً توجه اصلی معطوف به اهداف مادی همچون لذایذ و رفاه است. این معنویات در قلمرو زندگی مادی معنا و مفهوم مییابند. مثلاً عدالت، معنویت، ایثار و فداکاری در این قلمرو از اموری قلمداد میشود، که نتایجش مربوط به همین زندگی دنیوی است. اما بر اساس بینش اسلامی، زندگی انسان، بسیار وسیع، گسترده و فراتر از این معانی است به گونهای که زندگی مادی و دنیوی انسان، تنها نقطهای در این مسیر طولانی انسانیت شناخته میشود. اساساً کل زندگی دنیا در مقابل آخرت، چیز قابل محاسبهای شمرده نمیشود؛ زیرا زندگی دنیا متناهی و زندگی اخروی نامتناهی است. بنابراین، نمیتوان پیشرفت انسان – و نه صرفاً پیشرفت اقتصادی ـ را منحصر به چیزهایی دانست که به امور مادی بازمیگردد، بلکه باید پیش از هر چیز تلقی خود را نسبت به انسان و ابعاد وجودی او بیان کرد. پیشرفت انسان باید در ابعاد وجودی خودش ملاحظه شود؛ بعضی از ابعاد کوچک انسان مربوط به زندگی دنیاست، اما او ابعاد بسیار گسترده و وسیعتری دارد که میتوان گفت قوام انسانیت انسان به همان ابعاد است
بنابراین، پیشرفت را باید براساس مقصد نهایی انسان تعریف کرد. براساس بینش اسلامی، تمام زندگی دنیا، راه و مسیری است به سمت مقصدی که در این دنیای مادی وجود ندارد، بلکه نهایت مسیر، رسیدن به خداوند است: «وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنتَهَى».(نجم:42) پس در این دنیای مادی، مقصد نهایی وجود ندارد. هر چه از آن به عنوان مقصد یاد میشود، مقصد نسبی است. اهداف و اغراض دنیوی هم نسبی است. تمام اینها مقدمه رسیدن به آن مقصد و هدف نهایی است. و طبعاً راهی که برای نیل به آن معتقد است، میل به بینهایت دارد. هر پیشرفتی هم که در آن مسیر صورت میگیرد، باید پیشرفتی باشد که به سوی آن مقصد حرکت میکند. بنابراین، تنها اگر در برخی ابعاد، رشدی و حرکتی صورت پذیرد، پیشرفت واقعی محسوب نمیگردد. چنانکه رشد اقتصادی نیز به همین شکل است و رشد اقتصادی در بعضی از ابعاد، همانند رشد بعضی اندامها در بدن است. اگر دست یا پای کسی رشد کند، اما سایر اجزا متناسب با آن رشد نکنند، این رشد، واقعی نیست. رشد واقعی آن است که همه اندام، متوازن و متناسب بزرگ شوند. بنابراین پیشرفت واقعی، باید در همه ابعاد وجود انسان و به طور متناسب و متوازن صورت گیرد
- ۹۵/۱۱/۲۷