مقاله هنر بودائی و هندی با word دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله هنر بودائی و هندی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هنر بودائی و هندی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله هنر بودائی و هندی با word :
مقدمه:
هنر چیست؟ نمیدانیم ; جوهر اصلی این پدیده اسرار آمیز و وصف ناپذیر ما را حیران می سازد. اما در عین حال بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمیترین زمانها تا کنون افراد بشر تجارب فردی و خصوصی خود را به صور مجسمی منعکس ساخته اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم، و ضمناً میدانیم که هنر در زندگی بشر، اصلی اساسی است.
اگر از ما آثار معماری، نقاشی، کاشی سازی، موسیقی، شعر و نمایش را باز گیرند چه نوع زندگانی نصیب ما خواهد گشت؟
آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند. آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچه حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم ; ما نقاشی و رقص را با چشم می بینیم،
ادبیات را با گوش می شنویم و هم با دیده می نگریم، موسیقی را استماع می کنیم، نقشی بر سنگ یا بر سطحی فلزی یا گلی را با دست لمس می کنیم و نرمی مخمل یا ابریشم را به مدد حس لامسه احساس می کنیم، لیکن راه هنر به همین سادگی نیست . . . تأثرات حسی ما به عکس العملهای احساسی منجر می شود. و ذکاء ما به عقل می انجامد و سرانجام، احساس و ذکاوت ما به مرحله ادراک منتهی می گردد.
این ادراک چگونه حاصل می شود؟ فرمولی قطعی و صریح موجود نیست که ادراک هنری را روشن کند. پیچیدگی یا تعقید پدیده ای که هنر نام دارد در آنست که از نظرهای گوناگون مورد بحث قرار می گیرد و هیچیک از این نظرها را بر دیگری برتری نیست. هر کس در برابر یک اثر هنری از نقطه نظر خود، نقطه نظری که عادت و اخلاق و روحیه شخصی او در آن دخالت دارد، قضاوت می کند و این قضاوت با قضاوت دیگری که دید خاص و متفاوتی دارد بی شک دیگر گون خواهد بود- در نقد هنری مهم این است که نقاد از تمام نقطه نظرها، هنر را مورد مطالعه قرار دهد، و این چنین ادراکی ذکاوتمندانه و غنی خواهد بود.
بنابراین در مطالعه یک اثر هنری می باید اصول زیر را در نظر داشت: باید دانست که یک اثر هنری عبارت از شکل یا فرمی است که هنرمندی آفریده است . . . این اثر بر اساس قواعد زمان و مکان و تمدنی خاص بنا شده است، دارای موضوع و محتوی می باشد و معمولاً هدفی را شامل است.
بهتر است در این اصول تعمق و موشکافی کنیم: هنری واجد فرمی است، یعنی دارای ساختمانی سرشار از زندگی است که به مجموعه هم آهنگی منتهی شده است، این ساختمان اصیل باعث می شود که اثر هنر از اشیاء دیگر تمیز داده شود . . . – این اثر را چه کسی آفریده است؟
هنرمند. پس، هنر عبارت می شود از تجسم از تجسم یک تجربه انسانی- « و هنرمند هم کسی است که از میان تجارب زندگی خود موادی بر می گزیند، آنها را می آراید، یا می پیراید و بدانها شکل می بخشد » بنابراین خلق آثار هنری فعالیتی است ترکیبی یعنی عبارتست از انتخاب مواد و به هم پیوستن آنها بوجهی که مجموعه ای کامل از آن بدست آید.
اگر این مجموعه دارای آن خاصیت نامحسوس « وحدت » باشد. اگر زندگی درونی در آن بدرخشد. هنرمند در خلق اثر خود توفیق یافته است. « تنها همین خاصیت نامحسوس است که اهمیت دارد. » – یک اثر هنری ممکن است از نظر تکنیک قابل انتقاد باشد و در عین حال عاری از حیات هم جلوه کند، اما وجود همین خاصیت درونی، و نا محسوس، آنرا مافوق انتقاد قرار دهد . .، این گفته که از چینی هاست مؤید این ادعاست: « اگر نقاشی بخواهد نقش ببری را با مهارت ترسیم نماید، در صورتی موفق می شود که در درون خویش احساس کند که خود به توانایی و قدرت ببری می باشد. ».
هنر بودائی و هندی
در حدود 330 ق-م- تا 600 ب-م
همزمان با تمدنهای عظیمی که در خاور نزدیک و حوزه دریای مدیترانه بوجود آمده بود ( یعنی تمدن های مصری، سومری، آشوری، گلدانی ایرانی و یونانی) فرهنگ و هنری به همان عظمت نیز در خاور دور یعنی در هند و ژاپن و چین شکفته گشت و این دو تمدن غالباً با هم در ارتباط بودند و گاه وجوه مشترک داشتند.
سرزمین هند بشخصه خواص یک قاره مستقل را دارد. این شبه جزیره تنها از جانب شمال است که به خشکی و به قاره آسیا می پیوندد همین سر حدات شمالی هم بوده است که دروازه ای برای مهاجمان و غارتگران به شمار میامده است.
سرزمین هند از نظر جغرافیایی به سه نقطه متفاوت تقسیم می گردد ابتدا سلسله جبال هیمالیا است که هم قلعه و مرزی است طبیعی و هم سرچشمه آبها ورودهای عمده هند است و از همه مهمتر آنکه کاشانه خدایان باستانی می باشد- آنگاه دره های شمالی هند آغاز می گردد که بستر رودهای مقدس گنگ و سند است و معمولاً بنام هندوستان معروفست این قسمت از سرزمین هند بسیار حاصلخیز و پر جمعیت می باشد و منطقه است که از عهد باستان مهد آریاییها بوده است.
مقر حکومت و مرکز سیاست تمام شبه قاره همواره در این قسمت قرار داشته است. اما منطقه سوم راس شبه جزیره است که شامل ایالات دکن و تامیل می باشد. این منطقه استوایی از مناطق شمالی بوسیله جنگلها و کوهها جدا می شود و سرزمین دراویدها محسوب می گردد.
سه منطقه فوق از نظر آب و هوا و اوضاع جغرافیایی با هم تفاوت شگرفی دارند. در منطقه جنوبی گرمای مناطق حاره احساس می گردد و در شمال، برف و یخبندان حکومت می کند. یکجا بیابان است و بیحاصلی، و جای دیگر هوا بارانی است و تمام سال آنچنان بارانی می بارد که در دیگر نقاط جهان کمتر نظیر دارد. بستر رودهای شمالی پر حاصل و زرخیز است.
در مناطق کوهستانی معادن عظیم سنگ های قیمتی در آغوش کوه خفته است و از جنگلها چوب و عاج و آبنوس بدست می آید. از نظر اقتصادی هندوستان سرزمین تضادهاست. غنا و تمول سرشار، در برابر فقر و بینوایی شدید، به چشم می خورد و تمول بصورت گنجینه های شخصی و یا بصورت جواهر و طلاآلات در دست خانواده های معین می باشد.
به همین گونه است اوضاع اجتماعی این سیصد میلیون مردمی که در این سامان سکنی دارند. در حقیقت هند سرزمین نژادها، زبانها و آداب و رسوم مختلف است. از نظر سیاسی هندوستان غیر از ایامی کوتاه دارای حکومتی واحد نبوده است و غالباً در هر ایالتی از آن حاکمی فرمانروایی و حکومت می کرده است.
اما در عوض در سرزمین هند همواره یک اتحاد عظیم و اساسی دیگری موجود بوده است. اتحادی که از وحدت سیاسی و وحدت زبان و نژاد و آداب و رسوم بسی مهمتر است و این وحدت در اعتقاد حیرت آور هندیها به مسلک « برهمایی » و سنن مذهبی نهفته است.
این وحدت وابسته به اعتقاد سیستم تقسیم طبقاتی، حقایق روحانی و معنوی و ادبیات و فرهنگ مقدس آباء و اجدادی می باشد. کمتر ملتی مانند ملت هند در برابر راز زندگی و مسائل اساسی حیات و مرگ اینگونه عمیقانه تفکر کرده است و به جرات می توان گفت که هیچ ملتی از نظر روحی و معنویت به پایه ملت هند نرسیده است. هند سرزمن عرفان و مهد عرفان است.
هندوستان نیز دارای تمدنی مشابه تمدن باستانی کشورهای آسیا و اروپا بوده است.
آثاری از تمدن عهد حجر و عهد مفرغ در هندوستان کشف گردیده است. اخیراً آثاری در موهنجودار و و هاپارا بدست آمده است که از تمدنی بس قدیم در دوره هند حکایت می کند. این تمدن را تمدن « هند و سومری » می نامند. موهنجودارو از قرار کشفیات اخیر شهری پر ثروت بوده است و مردم آن از زراعت و تجارت مصنوعات خوش نقش و ظریف خود اعاشه می کرده اند. از نظر شباهتی که مجسمه های حیوان و انسان سنگی و سفالی آنها با آثار سومری دارد می توان نتیجه گرفت که این مردم با سومر و خاور نزدیک دارای روابط تجارتی بوده اند.
در همین اوان « دراویدها » که دارای پوستی تیره رنگ و شاید از اعقاب مردمان اواخر عهد حجر بوده اند در راس شبه جزیره پراکنده شدند و آنگاه نوبت به آریاییها رسید که بر دارویدها غلبه یافتند و تمدن بالنسبه تکامل یافته آنها را مقهور ساختند و در دره گنگ مستقر شدند.
آریاییها مردم زراعت پیشه بودند و آنگاه که دراویدها را به جنوب گنگ راندند در کناره های حاصلخیز رودهای مقدس هند به زراعت پرداختند. آریاییها در دهات می زیستند و صاحت اسبهای اهلی بودند و از عرابه سازی اطلاع داشتند و فلز را می شناختند. به صورت اشتراکی و ایلاتی زندگی می کردند و خانواده ها واحدهای مشخصی را تشکیل می دادند که از ترکیب آنها ایل بزرگ آریایی متشکل می گردید.
آنها نیروهای طبیعی را پرستش می کردند و این نیروها مظاهر خدایان آنها قرار گرفتند چنانکه آسمان بنام « وارونا » یعنی خدای حق و عدالت و باران، یا « اینرا » یعنی خدای باران و جنگ نامیده شدند. آثار پرستش این نیروهای طبیعی در غالب سرودهای قدیم هندی و از آنجمله در « وداها » دیده می شود،
تشریفات مذهبی مربوط به پرستش این خدایان ابتدا بوسیله پدر که رئیس خانواده محسوب می شد برهمن ها این مراسم را با ظرافت زیاد و قربانیها آمیختند. از این زمان ملاحظات فلسفی و تفکر درباره زیست و هستی و جوهر روح جهانی موضوع عمده سرودهای مذهبی قرار گرفت.
« جستجوی دردناک و عمیق آدمی در برابر روح و فوائد این اشتیاق اخلاقی » موضوع اصلی سرودها بوده است که بنام « اوپانیشادها » معروفست و تا به امروز کتاب مقدس مردم هند محسوب می گردد.
همانگونه که اعتقادات مذهبی به صورت علم کلام مدون می شد، سیستم اقتصادی و اجتماعی نیز مدرن و مرتب می گردید، وضع اجتماعی چنانکه گفته شد به صورت تقسیم طبقاتی بود، یعنی: هندوها به چهار تقسیم می شدند.
1) روحانیون یا برهمن ها که آداب مذهبی را بجا می آوردند و متون مقدس را حفاظت می کردند.
2) جنگاوران که حکمرانان و اداره کنندگان امور مملکتیبودند.
3) کشاورزان که زمین را برای محصول آماده می ساختند و بوجود آورنده ثروت و نعمت بودند.
4) کارگران و زحمت کشان.
سه گروه نخستین از آریاییها انتخاب می شدند اما طبقه چهارم را طوایف و قبایل مغلوب تشکیل می دادند. این طبقات اصلی، بقریب 2500 طبقه فرعی تقسیم می شدند. هر هندوئی از روز تولد به یکی از این طبقات تعلق داشت و تغییر طبقه تقریباً غیر مقدور بود. هر هندوئی در طبقه ای که بود از آزادیهای محدود و مخصوص به آن طبقه برخوردار می گردید. به نظر هر فرد هندو این تقسیمات طبقاتی، حکمی بود که از قدیم رفته بود و جزء نظام آسمان این جهان محسوب می شد.
اعتقاد به روح جهانی در سرودهای اوپانیشاد، اعتقاد به روح مطلق و جهانی و غیر شخصی، روح مطلقی که تمام ارواح فردی از آن سرچشمه گرفته اند و به آن سرچشمه نیز باز خواهند گشت، اصل فلسفی آئین هندوهاست. این اعتقاد به یک تسلل و تکامل روحی می انجامد که می توان آن را تناسخ نامید. یعنی روح هر فردی می باید به تکاملی نائل آید تا پس از مرگ در موجودی کاملتر و به صورتی عالی تر تظاهر نماید.
انتهای این تکامل پیوستن به کمال مطلق، یعنی روح مطلق است که کمتر کسی به این مرحله یعنی مرحله « نیروانا » ، (یعنی نیستی در هستی مطلق و فنا فی الله) نائل می گردد. متأسفانه پای طلب و تکمیل نفس بعضی از ا فراد چنان چوبین است که به جای سوق به کمال به مرحله پست تر تنزل می یابند. البته به اعتقاد هندوها هر کس به موجب فهم و توانش می تواند پرتوئی از این کمال مطلق را اخذ کند.
منتهی درک عوالم عرفانی و اعتقادات (اوپانیشاد) برای همه مردم به آسانی میسر نیست و به همین دلیل ناگزیر همان خدایان قدیم منتهی با روحانیتی وسیع و آمیخته با اعتقادات برهمن ها همچنان مورد پرستش قرار گرفتند . . . خدایان هنود عبارت بودند از سه مظهر: روح مطلق، به صورت برهما یا خدای دانش- ویشنو خدای عشق و احساس- شیوا خدای نیرو و اراده. از این خدایان سه گانه ویشنو از برهما معروفتر بودند و ستایش این دو خداوند کم کم با آداب و تشریفات نیرومندی توأم گردید.
همانگونه که عقاید مذهبی مرتب و مدون می گردید، حماسه های بزرگ نیز شکل می گرفت. « راما یانا » افسانه قهرمانی مربوط به اعمال شاهزاده « راما » در ایام تبعید اوست که به تحریک دربار صورت می گیرد- داستان جستجوی این شاهزاده و پیدا کردن نوعروس گمشده اش سیتا « Sita » موضوع اصلی این حماسه است . . . مهابهاراتا مانند ایلیاد همر داستانی است قهرمانی، یعنی پیکاری است میان Baharatas بهاراتا و کوروس Kurus- ; رسالات مذهبی « بهاگاواد گیتا » Bhagavad gita یا « سرود ربانی » بهترین نمودار ایمان هنود است.
در این سرود مقدس، اعتقاد به یک حقیقت عام و مطلق که بر کلیه جهان حکمرواست ابراز گشته است: در اینجا چند سطری از این سرود مقدس نقل می گردد:
« ای بچنگ آورنده مال- از من غنی تری وجود ندارد، زیرا این جهان بسان عقدی که جواهرات بر آن متلالی است بر من آویخته است.
ای پسر کونتی Kunti من گوارائی آب و روشنی ماه و خورشیدم. من ام (Om) ودا هستم. من نغمه عالم اثیر و مردانگی مرد می باشم.
« من رایحه بی آلایش زمین و نور آتشم. من نیروی حیاتم که در آنچه تولد می یابد می شکفم- من نیروی مرک هستم که در آنچه گوشت را می میراند تظاهر می یابم.
« ای پسر « پریثا » (Pariha) مرا بشناس و بدان که کم نطفه قدیم آنچه به جهان آمدنی است می باشم، من نیروی وقوف و دریافت آنهایی هستم که واقفند و در می یابند.
من جلال مجللم. »
شاهزاده جوان « سیدهارتا » (که در حدود 543 ق.م.) وفات یافت با همین اعتقاد برهمنی پرورش یافت و با سنن و آداب این ایمان بخوبی آشنا گردید اما این شاهزاده جوان پس از تفکر و سیر در جهان معنوی از رنجی که همگان می بردند متأثر گردید. این شاهزاده دانست که یک سلسله درد و رنج انتظار آدمی است و آدمی در راه رسیدن به فنای مطلق و محو در هستی (نیروانا) می باید درد و عذاب بی انتهایی را تحمل نماید.
بنابراین به فکر افتاد که راهی برای رهایی از اینهمه درد بی پایان بیابد. پس به خانواده و زندگی مجلل و مرفه خود پشت پازد و خود را وقف « تفکر » نمود و بدانشی وقوف یافت که بوسیله آن رستگاری مردم ممکن به نظر می رسید. این مرد بوداست- بودا به معنای « روح روشن شده » است. راهی که بودا برای رستگاری امت خویش پیاده کرده بود بدین قرار بود: « فرد، تنها خواب و خیالیست و سرچشمه آلام و مصائب خودخودهی است، و تنها راه نجات فرد که سایه و خیالی بیش نیست آن است
که از نیاز خود دست بردارد و خود را در برابر حقیقت مطلقی که در سرتاسر جهان تجلی کرده است نیست انگارد و به عبارت ساده تر در کل، فانی شود. راه رسیدن به این هدف قربانی و تشریفت ظریف مذهبی آنچنان که برهمنان اعتقاد دارند نیست، بلکه نیمی از این هدف به وسیله « تفکر » و جذبه و خلسه در حق و حقیقت بدست می آید زیرا تفکر به آدمی نیروی تمرکز روحی می دهد و آدمی را موفق میسازد که با حقیقت مطلق همبستگی می یابد و نیم دیگر این هدف بوسیله اعمال خیر تحقق پذیر می شود. اعمالیکه از روحی آزاد از قید خودخواهی سرچشمه می گیرد. تنها راهی که انسان را قادر می سازد بر نفس خویش غالب گردد و به آرامش روحی نائل شود و از قید قالب جسمانی بر هدهمین است و بس.
چهل و پنج سال تمام بودا در دره گنگ به سیاحت پرداخت و اصول اعتقادات خود را تحت عنوان « چرخ قانون » و « راه هشت گذار » به مردم تعلیم داد. پیروان زیادی بر او گرد آمدند و عقاید او نه تنها در هندوستان بلکه در تمام خاور دور منتشر گردید و قرنها اساس اعتقادات مذهبی مردم سرزمین چین و ژاپن را تشکیل داد و همین اعتقادات ملهم هنرهای زیبای این ملتها قرار گرفت.
اکنون باید دید در میان مردمی که چنین ایمانی دارند و اصول اجتماعی و اقتصادیشان بر اساس چنین مسلکی استوار است هنر چگونه خواهد بود؟ وظیفه هنرمند چیست؟ هدف هنرمند و هنرمند چیست؟- هنر برهمایی یا بودائی هنری است مذهبی (بیاد داریم که مسلک بودا بسیاری از اصول برهمنی را نپذیرفت). تمام اشیاء جهان از نظر هنرمند هندی تظاهری است از حقیقت، و هنرمند می باید در آنها به دقت و مکاشفه بردازد و هدف هنر چیزی جز آن نیست که « از وراء پرده ظاهری، حقیقت باطنی و ماوراء الطبیعی را نشان بدهد » (اعتقاد مسیحیان اولیه نیز چنین بوده است)
هنرمند هندی خود را پیشه ور مومنی می دانست، پیشه وری که افتخار خدمت به معبد یا دربار را داشت، این خدمتگذار متقی می بایستی که برموز حرفه خود آشنایی کامل داشته باشد « اگر کسی راز حرف خود را نداند پس از مرگ به دوزخ خواهد رفت و برنج ابدی دچار خواهد گشت.
الهام عاری از اطلاعات فنی به همان اندازه بی فایده است که مهارت فنی بی الهام . . . برای آنکه هنرمند از نعمت الهام بهره مند گردد لازم است که به ریاضت و تذکیه نفس به پردازد. یعنی در عالم تفکر فرو رود و درباره اثری که می خواهد به وجود بیاورد بیاندیشد و در آن خود را چنان غرق سازد که تمام جزئیات اثر هنری، پیش از آنکه خلق شوند در ذهنش نقش شده باشند.
اما جزئیات اثر هنری نتیجه ترجیح شخص هنرمند نیستند بلکه در اثر ممارست و دانستن قوانین هنری در ذهن او مرکوز می گردند ». این قوانین قبلاً مدون شده و مربوط بوده است. به تناسب و حالت و حرکت بدن و حرکات اعضای بدن و دستها. هر هنرمندی می بایستی این قوانین را فرا گیرد. قوانین هنری نزد هنرمند مقام فرمولهای ریاضی را نزد مهندس داشته است . . .
« هیچ اثری بدون رعایت قوانین هنری، زیبا نخواهد بود. اگر هنرمندی حالات دست را در فعالیت های مختلف از قبیل تعلیم- تفکر رقص و غیره نداند چگونه نقاش یا مجسمه ساز ماهری خواهد گردید؟ تمام این حالات جزء « قوانین هنری » تدوین گردیده است و هنرمند نیازی ندارد که با چشم سرباشیاء جهان بنگرد و از آنها الهام بگیرد بلکه همین قوانین ذهنی سرچشمه الهام او واقع خواهند گردید. »
« بنابراین هنرمند هندی از روی مدل زنده بکار نمی پرداخت بلکه مدل او همواره در ذهن او ساخته و پرداخته می گردید. بنابراین هنرمند تا حد زیادی کلی است و با هنر فردی و اختصاصی غربی تفاوت دارد. اما در ضمن همین هنر کلی و غیر فردی به آثاری بر می خوریم که از عمیق ترین آثار هنری جهان به شمار می آیند.
در طی اعصار و قرون بعلت هجوم بیگانگان به خاک هند، هنر هندی تاثیراتی از هنر مهاجمان پذیرفت- ابتدا پای یونانیها به سر کردگی اسکندر کبیر به دروازه های شمال غربی هندوستان باز گردید و آنگاه نوبت به ساسانیان رسید و به همین سبب هنر هندی تاثیراتی از هنرهای ساسانی و یونانی گرفته است.
عصر طلائی هنر هندی از سال 320 بعد از میلاد مسیح آغاز می گردد. در این سال حکومتی ملی در هند بر سر کار بود-
عصر طلائی هنر هند تا سال 600 میلادی ادامه می یابد. یک سیاح چینی بنام فاحین یافاح زین در سفرنامه خود درباره هند و ثروت و آبادانی این کشور در قرن پنجم میلادی مطالب جالبی نوشته است- او می نویسد که: هند در این قرن دارای بنگاههای خیریه، بیمارستانها، مکاتب، بتکده ها و قصور عالی با تزئینات جالب و نقش و نگارهای بدیع بوده است. همین مسافر از دولت و حکومت دادگستر هند و بردباری و عدم تعصب مذهبی ملت هند یاد می کند. متأسفانه غالب بناهای عالی هندیها بدست مسلمانان خراب گردید.
باید دانست که در عهد طلائی هنر هندی، نه تنها هنر معماری و مجسمه سازی و نقاشی ترقی کرد، بلکه موسیقی و علوم و ادبیات سانسکریت نیز به حد اعلاء ترقی نمود ; بزرگترین شاعر هندی این عهد « کالید آسا » است.
طرح معبد سانچی بنام (ستوپا) (مربوط به سه قرن ق.م)
معماری و حجاری
از شهرهای اولیه هند، یعنی شهرهایی که نام آنها در ادبیات قدیم هندو آمده است اینک اثری برجای نیست. قدیمیترین نوع ساختمان که در هند دیده می شود معابد بودائی است بنام « ستوپا » این معابد از سنگ یا آجر و به شکل گنبد ساخته شده است. در این بناهای مقدس خاکستر اولیاء نگاهداری می شده است. مهمترین نوع این معابد، معبد بزرگ سانچی است. این معبد بر ایوانی بلند و مدور ساخته شده است. گنبدی نیم کروی بر فراز آن است، انتهای قسمت فوقانی این گنبد مسطح است. یک طارمی بزرگ سرتاسر بنا را در بر گرفته است.
ساختمان طارمی بر گرد بناهای مقدس از مشخصات معماری هندی است. در چهار گوشه عمده بنا چهار در تزئین شده با حجاریهای عالی تعبیه شده است. در این معبد ابتدا یک طارمی بزرگ گرد ایوان کشیده شده بوده است منتهی این طارمی اینک از میان رفته است. هدف (ساختمان طارمی بزرگ بر گرد ایون، برای هدایت زیارت کنندگان است که بدانند از کدام جهت معبد طواف نمایند. اما هدف ساختمان طارمی بر گرد بنای مقدس برای حفاظت بناست.)
دو رشته پلکا با نرده ها در جلو ایوان بهم می پیوندند و مدخل ایوان را تشکیل می دهند. در بام مسطح گنبد، طارمی سرتاسری دیگری کشیده شده است و بر فراز این طارمی چتری است که نشان سلطنت است. طارمیها و درهای این معبد همگی از سنگ است اما معلوم است که در زمان قدیم نرده ها و درها را از چوب می ساخته اند. این درها و طارمیهای سنگی نیز دارای کنده کاری ها و ظرافتهایی است که معمولاً روی چوب اعمال می شده است،
منتهی چون چوب دوامی نداشته است درها و طارمیهای معابد را از سنگ ساخته اند و آنها را با همان طرحهایی که چوب را زینت می داده اد تزئین کرده اند. و در اینجا علت آنکه بناهای قدیم هند از میان رفته است روشن می گردد زیرا بناهای قدیم از چوب بوده که در آب و هوای هند نمی توانسته است دوام بیاورد، سر درهای معبد « سانچی » با تزئینات متناسب و خطوط پر از حرکت و جنبش و آرامش بخش بنای اصلی هم آهنگی عجیبی دارد.
بر این سردرها نشانها و علامات مذهب بودا نقش شده است، درخت مقدس، چرخ، بودا در صورت های اولیه، یعنی وقتی بودا پرنده ای بوده و آنگاه که فیل گردیده است (تناسخ) همه اینها با مهارت حیرت آوری بر سنگ تراشیده شده اند. (در معماری اولیه هندی خود بودا را مجسم نمی ساختند بلکه نشانه هایی از زندگی قدیم او را در این جهان مجسم می ساختند) در قسمت بالای درها گروه پیروان نقش شده اند که در حال عبادت درختهای مقدس یا معبدند.
- ۹۵/۰۷/۰۴